English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
great circle بزرگترین دایره محیط یک کره
Other Matches
epicycle دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
petticoats قسمت خارج از بزرگترین دایره هدف
petticoat قسمت خارج از بزرگترین دایره هدف
circumferences محیط دایره
perimeter [circumference] of a circle محیط دایره
circling محیط دایره
circles محیط دایره
circled محیط دایره
circumference محیط دایره
circle محیط دایره
annulus دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
quadrant ربع دایره ربع محیط دایره
rezone محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
epicycloid منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
quadrant ربع دایره یک چهارم طول قوس دایره
to tip something [British E] ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
eldest بزرگترین
supreme بزرگترین
maximus بزرگترین
best بزرگترین
lion's share بزرگترین سهم
one's biggest worry [problem number one] بزرگترین نگرانی
line of most gradient خط بزرگترین شیب
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
lion share بزرگترین یا بهترین بخش
maximum منتهی درجه بزرگترین
maximum بزرگترین وبالاترین رقم
fall line بزرگترین خط شیب کوه
He is my eldest son. او بزرگترین پسر من هست.
lloyd's بزرگترین شرکت بیمه انگیسی
greatest lower bound [glb, GLB] بزرگترین کران بالا [ریاضی]
greatest common measure بزرگترین بخش یاب مشترک
gorillas بزرگترین میمون شبیه انسان
gorilla بزرگترین میمون شبیه انسان
infimum بزرگترین کران بالا [ریاضی]
london in size پس از لندن نیویورک بزرگترین شهراست
highs رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
highest رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
princessroyal بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
eagle owl شاه جغد:بزرگترین جغداروپایی
He is the greatest scientist on earth. بزرگترین دانشمند روی زمین است
longboat بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی
maximum بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
long boat بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
msb بیت در کلمه که بزرگترین مقدار یا وزن را نشان می ده .
America Online بزرگترین تامین کننده سرویس اینترنت در جهان
accross the slope system شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
keyth rope system شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
most significant bit بیتی در کلمه که نشان دهنده بزرگترین مقدار یا وزن است .
first fit تابع یا الگوریتمی که اولین و بزرگترین بخش از حافظه خالی را انتخاب میکند تا یک صفحه
addressing بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
IBM بزرگترین شرکت کامپیوتری در جهان که اولین سیستم بر پایه PC را روی پردازنده PC ایجاد کرد
association for computing machinery بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
lord chancellor بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
microprocessors بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
microprocessor بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
girth محیط
girths محیط
circumferences محیط
outward things محیط
environments محیط
surroundings محیط
entourages محیط
ambiance محیط
periphery محیط
circumference محیط
millieu محیط
mediums محیط
peripheries محیط
medium محیط
entourage محیط
ambience محیط
perimeters محیط
sphere محیط
spheres محیط
setting محیط
settings محیط
circuity محیط
outsides محیط
outside محیط
lap محیط
lapped محیط
perimeter محیط
environment محیط
milieus محیط
outline محیط
milieux محیط
outlined محیط
outlines محیط
outlining محیط
milieu محیط
bonification به سازی محیط
therapeutic millieu محیط درمانی
milieu therapy محیط درمانی
operational environment محیط فعالیت
operational environment محیط عملیاتی
environment architecture معماری محیط
climate for growth محیط رشد
circumambient محیط دورگردیدن
periphery محیط حدود
peripheries محیط حدود
dispersive medium محیط پخش
mixed environment محیط درهم
miseenscene محیط کلی
dispersion medium محیط پاشندگی
bodification بهسازی محیط
silhouette محیط مریی
ill neighboured دارای محیط بد
in vitro در محیط مصنوعی
in vivo در محیط طبیعی
milieux محیط اجتماعی
milieus محیط اجتماعی
milieu محیط اجتماعی
living environment محیط زنده
induced environment محیط القایی
silhouettes محیط مریی
perimeters پیرامون محیط
acclimatization سازش با محیط
workbench محیط کاری
workbenches محیط کاری
atmospheric environement محیط جوی
environmentalist محیط نگر
ambient temperature دمای محیط
ambient pressure فشار محیط
perimeter پیرامون محیط
environment محیط زیست
threptic محیط زاد
social milieu محیط اجتماعی
shelf environment محیط کم عمق
mediums محیط کشت
medium محیط کشت
environments محیط زیست
windowing environment محیط پنجرهای
contour محیط مرئی
polarization of a medium قطبش محیط
psychological environment محیط روانی
environmentalists محیط نگر
comprehensive وسیع محیط
sphere دایره
circuits دایره
division دایره
spheres دایره
circling دایره
agencies دایره
disk دایره
divisions دایره
subdivision دایره
department دایره
agency دایره
disks دایره
field دایره
departments دایره
rondelle دایره
fielded دایره
rondel دایره
tambourine دایره
fields دایره
tambourines دایره
compass دایره
rhomb دایره
Dingbat دایره
recurring curve دایره
roundel دایره
circle دایره
circles دایره
circled دایره
roundle دایره
circuit دایره
environmental conservation حفافت محیط زیست
domain knowledge دانش محیط کاربرد
data base environment محیط پایگاه داده
environmental psychology روانشناسی محیط نگر
derealization دگرسان بینی محیط
environmentalist محیط زیست شناس
acid catalysis کاتالیزور در محیط اسیدی
acid cure پخت در محیط اسیدی
bonification scheme طرح بهسازی محیط
atlantic دریای محیط غربی
archibenthal enviroment محیط ژرف اقیانوس
peripheral دورهای وابسته به محیط
outside محیط دست بالا
outsides محیط دست بالا
environmetal protection حمایت محیط زیستی
environmentalism محیط زیست گرایی
environmentalism محیط زیست شناسی
environmentalists محیط زیست گرا
collapse design محاسبه در محیط خمیری
psychonomics محیط شناسی روانی
induced environment محیط القا شده
accommodations سازش با مقتضیات محیط
metaerg صفت محیط زاد
accommodation سازش با مقتضیات محیط
circumstance شرایط محیط اهمیت
it is meters محیط ان دومتر است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com