Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (9 milliseconds)
English
Persian
increase
بزرگتر شدن
increased
بزرگتر شدن
increases
بزرگتر شدن
to increase
[to, by]
بزرگتر شدن
[به مقدار]
Search result with all words
elder
بزرگتر
gain
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gained
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gains
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
overlay
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlaying
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlays
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
major
بزرگتر
majored
بزرگتر
majoring
بزرگتر
serial
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serials
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
carried
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carried
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carries
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
preventative
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
clout
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouted
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouting
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouts
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
blow up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
headman
بزرگتر
headmen
بزرگتر
overflow
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
overflowed
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
overflows
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
chaining
به این ترتیب برنامههای بزرگتر فرفیت حافظه نیز قابل اجرا هستند
virtual
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
characteristic
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristically
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
doyen
بزرگتر
doyens
بزرگتر
oversize
بزرگتر از اندازه
satellite
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
satellites
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
excess
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
excesses
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
repot
در گلدان بزرگتر کاشتن
repots
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotted
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotting
در گلدان بزرگتر کاشتن
expand
بزرگتر کردن
expanding
بزرگتر کردن
expands
بزرگتر کردن
preventive
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
overload
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloaded
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloads
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
paramount
برتر بزرگتر
phase
بخشی از فرآیند بزرگتر
phased
بخشی از فرآیند بزرگتر
phases
بخشی از فرآیند بزرگتر
double
دو برابر بزرگتر
doubled
دو برابر بزرگتر
doubled up
دو برابر بزرگتر
surrender
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrendered
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrenders
الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
whopper
از اندازه بزرگتر عظیم
whoppers
از اندازه بزرگتر عظیم
senior
بزرگتر
seniors
بزرگتر
positive
ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
admedium lampholder
سرپیچ بزرگتر از معمولی
bigbrother
برادر بزرگتر
brown major
براون بزرگتر
building block principle
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
feck
سهم بزرگتر اکثریت
ge
بزرگتر از یا برابر با
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
greater than
بزرگتر از
gt
بزرگتر از
improper fraction
کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
macrogamete
سلول جنسی ماده بزرگتر
macronucleus
هسته بزرگتر
macronucleus
هسته سلولی بزرگتر
majordomo
بزرگتر خانه
milk disk
دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
nonus
بزرگتر
over size
بزرگتر از اندازه
overslaugh
بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
pre eminent
بزرگتر
refan
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
samuel sen
سموئیل بزرگتر
sub domain
سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
subset
مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
Other Matches
bigger
بزرگتر
greater
بزرگتر
Sr
بزرگتر
Big Brother
برادر بزرگتر
superior number
عدد بزرگتر
Do you have anything bigger?
آیا چیزی بزرگتر دارید؟
He wants to bite off more than he can chew.
لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
His eye is bigger than his belly.
<proverb>
چشمش بزرگتر از شکمش مى باشد (یریص و پر خور).
superscript
ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
to inlay a printed page
صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
Mine is bigger than yours .
مال من بزرگتر از مال تو است ؟
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com