Dictiornary-Farsi | بزرگی برتری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
headship	بزرگی برتری
headships	بزرگی برتری


Other Matches

magnitude	بزرگی
size	بزرگی
bulkiness	بزرگی
dignity	بزرگی
bigness	بزرگی
augustness	بزرگی
supercilicusness	بزرگی
sizes	بزرگی
magnifcation	بزرگی
gloriousness	بزرگی
grandness	بزرگی
hugeness	بزرگی
masterdom	بزرگی
massiveness	بزرگی
largeness	بزرگی
magneficence	بزرگی
hauteur	بزرگی
grandeur	بزرگی
voluminesity	بزرگی
greatness	بزرگی
enlargement	بزرگی
enlargements	بزرگی
gentility	بزرگی
voluminosity	بزرگی
immeasurableness	بزرگی بی اندازه
he did me a great wrong	خطای بزرگی .....
immenseness	بزرگی عظمت
formidability	استحکام بزرگی
magnanimity	بزرگی طبع
eminence	برامدگی بزرگی
eminency	برامدگی بزرگی
Lordship	سیادت بزرگی
Lordships	سیادت بزرگی
amplitude	دامنه بزرگی
aggrandizement	افزایش بزرگی
vastity	عظمت بزرگی
to a greatness	به بزرگی رسیدن
to a greatness	بزرگی یافتن
so large	باین بزرگی
she was nipped in the bud	به بزرگی نرسید
sample size	بزرگی نمونه
vastness	عظمت بزرگی
vastitude	عظمت بزرگی
man and boy	چه در کودکی چه در بزرگی
megacephaly	بزرگی بیش از حد سر
order of magnitude	مرتبه بزرگی
priority	برتری
preemimence	برتری
preponderance	برتری
superiority	برتری
vantage	برتری
unidextrality	یک سو برتری
paramountcy	برتری
paramountey	برتری
predomination	برتری
pre eminence	برتری
ecellency	برتری
sinistrality	چپ برتری
beat out	برتری
trancscendent	برتری
transcendence	برتری
transcendence or cy	برتری
priorities	برتری
powers	برتری
excellence	برتری
momentum	برتری
Excellencies	برتری
Majesties	برتری
privilege	برتری
Majesty	برتری
profit	برتری
hegemony	برتری
profited	برتری
precedence	برتری
profits	برتری
primacy	برتری
advantage	برتری
supremacy	برتری
Excellency	برتری
preferences	برتری
preference	برتری
power	برتری
powered	برتری
powering	برتری
he is a great help	او کمک بزرگی است
pyralidid	خانواده بزرگی ازپروانه ها
breadth of mind	بزرگی یا وسعت فکر
great dangers overhang us	خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
he is a great person	شخص بزرگی است
monstrousness	شگفت انگیزی بزرگی
bulk	حجم بزرگی از چیزی
to be toast [American E] <idiom>	در دردسر بزرگی بودن
that is no great work	کار بزرگی نیست
the meridian of glory	اوج بزرگی یا جلال
too big for one's breeches/boots <idiom>	احساس بزرگی کردن
come a long way <idiom>	برنامه بزرگی ریختن
influencing	برتری تفوق
influences	برتری تفوق
handedness	دست برتری
cerebral dominance	سو برتری نیمکره مخ
comparative advantage	برتری نسبی
overtop	برتری جستن از
distinction	برتری ترجیح
fire superiority	برتری اتش
dextrality	راست برتری
eye dominance	چشم برتری
distinctions	برتری ترجیح
ocular dominance	چشم برتری
hemispherical dominance	برتری نیمکره
influenced	برتری تفوق
supremacists	برتری گرای
supremacist	برتری گرای
head starts	فرصت برتری
head start	فرصت برتری
best	برتری جستن
to have the pull of	برتری داشتن بر
preminence	برتری علو
predominancy	برتری علو
overmaster	برتری یافتن بر
outvie	برتری جستن از
outreach	برتری یافتن
mixed cerebral dominance	برتری نامتمایز مخ
maritime lien	برتری دریایی
manual dominance	دست برتری
laterality	برتری جانبی
lateral dominance	برتری جانبی
influence	برتری تفوق
one up <idiom>	برتری داشتن
transcending	برتری یافتن
outclasses	برتری داشتن بر
override	برتری جستن بر
outclassing	برتری داشتن بر
excelling	برتری داشتن بر
excels	برتری داشتن بر
absolute advantage	برتری مطلق
prominence	پیشامدگی برتری
overridden	برتری جستن بر
excelled	برتری داشتن بر
excel	برتری داشتن بر
predominance	برتری علو
antecede	برتری جستن
overrides	برتری جستن بر
transcended	برتری یافتن
transcend	برتری یافتن
outclass	برتری داشتن بر
ascendance	تفوق برتری
overrode	برتری جستن بر
outclassed	برتری داشتن بر
transcends	برتری یافتن
superiority	برتری قوا
Majesties	بزرگی عظمت وشان واقتدار
decks	مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
decked	مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
deck	مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
Majesty	بزرگی عظمت وشان واقتدار
piece deresistance	مثلا تیکه بزرگی از گوشت
(when the) chips are down <idiom>	بامشکل بزرگی مواجه شدن
great dangers impend over us	خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
he did me a great wrong	بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
great dangers overhang us	خطرهای بزرگی متوجه ما است
steatopygia	بزرگی وفربهی کفل زنان
great dangers impend over us	خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
bias error	خطایی با علامت و بزرگی ثابت
saliency	جلو امدگی برتری
salience	جلو امدگی برتری
manoptoscope	برتری سنج بینایی
anti air	ضد برتری هوایی دشمن
humdingers	دارای برتری فاحش
humdinger	دارای برتری فاحش
pulls	برتری جزئی و مختصر
to gain a over	برتری یاتفوق جستن بر
right handedness	دست راست برتری
rate of time preference	نرخ برتری زمانی
pull	برتری جزئی و مختصر
upper hand	برتری دست بالا
nothing great is easy	هیچ کاری بزرگی اسان نیست
loving cup	پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
A big rock rolled down the mountain.	سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
to roll a huge snowball	گلوله بزرگی از برف درست کردن
papalism	فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
teutonism	عقیده برتری نژادی المان
sovereignty	اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
outdistanced	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outguess	در حدس و گمان برتری داشتن بر
out maneuver	برتری مانور پیدا کردن
outdistance	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistances	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistancing	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
look down on someone <idiom>	باحقارت واحساس برتری نگریستن
the propylaea	نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
rocking stone	سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
anagoge	بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
anagogy	بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
Police are out in force.	نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
mastiff	سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
mastiffs	سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
breakers	موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
treadmill	چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
multivolume file	فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
treadmills	چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند