English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
immeasurableness بزرگی بی اندازه
Search result with all words
bulk رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
Other Matches
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
gentility بزرگی
greatness بزرگی
masterdom بزرگی
grandeur بزرگی
supercilicusness بزرگی
augustness بزرگی
hugeness بزرگی
magnitude بزرگی
largeness بزرگی
hauteur بزرگی
dignity بزرگی
gloriousness بزرگی
massiveness بزرگی
bulkiness بزرگی
voluminesity بزرگی
voluminosity بزرگی
magnifcation بزرگی
size بزرگی
enlargement بزرگی
enlargements بزرگی
grandness بزرگی
bigness بزرگی
magneficence بزرگی
sizes بزرگی
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
gage اندازه وسیله اندازه گیری
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
Lordship سیادت بزرگی
aggrandizement افزایش بزرگی
sample size بزرگی نمونه
she was nipped in the bud به بزرگی نرسید
Lordships سیادت بزرگی
megacephaly بزرگی بیش از حد سر
magnanimity بزرگی طبع
eminence برامدگی بزرگی
vastness عظمت بزرگی
vastity عظمت بزرگی
vastitude عظمت بزرگی
man and boy چه در کودکی چه در بزرگی
headships بزرگی برتری
headship بزرگی برتری
he did me a great wrong خطای بزرگی .....
eminency برامدگی بزرگی
to a greatness بزرگی یافتن
order of magnitude مرتبه بزرگی
immenseness بزرگی عظمت
amplitude دامنه بزرگی
formidability استحکام بزرگی
so large باین بزرگی
to a greatness به بزرگی رسیدن
he is a great help او کمک بزرگی است
breadth of mind بزرگی یا وسعت فکر
he is a great person شخص بزرگی است
to be toast [American E] <idiom> در دردسر بزرگی بودن
too big for one's breeches/boots <idiom> احساس بزرگی کردن
monstrousness شگفت انگیزی بزرگی
come a long way <idiom> برنامه بزرگی ریختن
that is no great work کار بزرگی نیست
pyralidid خانواده بزرگی ازپروانه ها
bulk حجم بزرگی از چیزی
great dangers overhang us خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
the meridian of glory اوج بزرگی یا جلال
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
decks مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
Majesty بزرگی عظمت وشان واقتدار
decked مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
steatopygia بزرگی وفربهی کفل زنان
deck مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
piece deresistance مثلا تیکه بزرگی از گوشت
great dangers impend over us خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
Majesties بزرگی عظمت وشان واقتدار
bias error خطایی با علامت و بزرگی ثابت
he did me a great wrong بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
great dangers impend over us خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
great dangers overhang us خطرهای بزرگی متوجه ما است
(when the) chips are down <idiom> بامشکل بزرگی مواجه شدن
nothing great is easy هیچ کاری بزرگی اسان نیست
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
A big rock rolled down the mountain. سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
loving cup پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
rocking stone سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
breaker موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
miller thumb یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
broadsheets کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
broadsheet کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
multivolume file فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
mastiffs سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
mastiff سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
breakers موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
Police are out in force. نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
treadmill چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
treadmills چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
anagoge بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
the propylaea نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
anagogy بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
internally blown flap فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
aquaria شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquariums شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
emphysema اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
bell gear چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
multiplan یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
bigben ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
gauge اندازه اندازه گیر
gauges اندازه اندازه گیر
gauged اندازه اندازه گیر
I am a great believer in using natural things for cleaning. من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
band shell جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
number cruncher یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
afro نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
batch ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
batches ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success. اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
department stores فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
databank 1-حجم بزرگی از داده که به صورت ساخت یافته ذخیره شده است . 2-رکوردهای شخصی که در کامپیوتر ذخیره شده اند
Kasim Ushag design طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
degree اندازه
immeasurable بی اندازه
deal اندازه
measurements اندازه
deals اندازه
measurement اندازه
isometrics هم اندازه
extent اندازه
isometric هم اندازه
degrees اندازه
what چه اندازه
isodiametric هم اندازه
gauged اندازه
metres اندازه
metre اندازه
equals : هم اندازه
floor length اندازه کف
gauges اندازه
equalled : هم اندازه
equaling : هم اندازه
equaled : هم اندازه
immense بی اندازه
dealt اندازه
equal : هم اندازه
quantum اندازه
infintesimal بی اندازه
inordinate بی اندازه
indefinite بی اندازه
equalling : هم اندازه
attack size اندازه تک
beyond measure بی اندازه
screamingly بی اندازه
immoderately بی اندازه
bulk اندازه
gauge=gage اندازه
gauge اندازه
immensely بی اندازه
fitted اندازه
meters اندازه
dimensions اندازه
meter اندازه
soupcon اندازه کم
To some extent. Within limits. تا اندازه ای
to size up اندازه
so far forth تا ان اندازه
in part <idiom> تا یک اندازه
what is your size? اندازه
symmetric هم اندازه
size اندازه
magnitude اندازه
how far <adv.> تا چه اندازه ای
hecatompet [اندازه صد پا]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com