Total search result: 189 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
breadth of mind |
بزرگی یا وسعت فکر |
|
|
Other Matches |
|
to the tune of <idiom> |
به وسعت |
broadness |
وسعت |
scope |
وسعت |
capaciousness |
وسعت |
sizes |
وسعت |
comprehensiveness |
وسعت |
vastitude |
وسعت |
vastity |
وسعت |
amphleness |
وسعت |
horizons |
وسعت |
vastness |
وسعت |
expanses |
وسعت |
expanse |
وسعت |
horizon |
وسعت |
tracts |
حد وسعت |
gamut |
وسعت |
extent |
وسعت |
size |
وسعت |
tract |
حد وسعت |
roominess |
وسعت |
largeness |
وسعت |
spaciousness |
وسعت |
purview |
وسعت |
spreads |
وسعت |
spread |
وسعت |
expansion |
وسعت |
immenseness |
وسعت |
extensiveness |
وسعت |
floorage |
وسعت کف |
space |
وسعت |
spaces |
وسعت |
amplified |
وسعت دادن |
reach |
وسعت حدود |
your vocabulary is limited |
وسعت لغت |
amplifying |
وسعت دادن |
liberalism |
وسعت نظر |
amplifies |
وسعت دادن |
amplify |
وسعت دادن |
ambit |
وسعت محوطه |
reached |
وسعت حدود |
reaches |
وسعت حدود |
reaching |
وسعت حدود |
expansiveness |
وسعت جامعیت |
airt |
یک چهارم وسعت |
scale of project |
وسعت طرح |
forestation |
وسعت جنگل |
compass |
وسعت دایره |
limit |
اندازه وسعت |
range |
حدود وسعت |
ranged |
حدود وسعت |
ranges |
حدود وسعت |
breadth |
وسعت نظر |
latitudes |
ازادی عمل وسعت |
tethering |
وسعت افسار کردن |
width |
وسعت چیز پهن |
largess |
مساعدت وسعت نظر |
tethers |
وسعت افسار کردن |
latitude |
ازادی عمل وسعت |
tethered |
وسعت افسار کردن |
acreage |
وسعت زمین به جریب |
tether |
وسعت افسار کردن |
latitudinarianism |
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی |
sweep |
وسعت میدان دید جارو |
escalation |
افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ |
gloriousness |
بزرگی |
hugeness |
بزرگی |
augustness |
بزرگی |
supercilicusness |
بزرگی |
bigness |
بزرگی |
masterdom |
بزرگی |
massiveness |
بزرگی |
sizes |
بزرگی |
size |
بزرگی |
magnifcation |
بزرگی |
largeness |
بزرگی |
magneficence |
بزرگی |
gentility |
بزرگی |
grandness |
بزرگی |
grandeur |
بزرگی |
hauteur |
بزرگی |
dignity |
بزرگی |
greatness |
بزرگی |
voluminesity |
بزرگی |
bulkiness |
بزرگی |
voluminosity |
بزرگی |
magnitude |
بزرگی |
enlargement |
بزرگی |
enlargements |
بزرگی |
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. |
مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد. |
sample size |
بزرگی نمونه |
he did me a great wrong |
خطای بزرگی ..... |
eminency |
برامدگی بزرگی |
headship |
بزرگی برتری |
vastness |
عظمت بزرگی |
formidability |
استحکام بزرگی |
immeasurableness |
بزرگی بی اندازه |
immenseness |
بزرگی عظمت |
man and boy |
چه در کودکی چه در بزرگی |
headships |
بزرگی برتری |
Lordship |
سیادت بزرگی |
eminence |
برامدگی بزرگی |
amplitude |
دامنه بزرگی |
vastity |
عظمت بزرگی |
so large |
باین بزرگی |
vastitude |
عظمت بزرگی |
magnanimity |
بزرگی طبع |
megacephaly |
بزرگی بیش از حد سر |
she was nipped in the bud |
به بزرگی نرسید |
order of magnitude |
مرتبه بزرگی |
aggrandizement |
افزایش بزرگی |
to a greatness |
به بزرگی رسیدن |
Lordships |
سیادت بزرگی |
to a greatness |
بزرگی یافتن |
monstrousness |
شگفت انگیزی بزرگی |
pyralidid |
خانواده بزرگی ازپروانه ها |
that is no great work |
کار بزرگی نیست |
he is a great help |
او کمک بزرگی است |
he is a great person |
شخص بزرگی است |
to be toast [American E] <idiom> |
در دردسر بزرگی بودن |
too big for one's breeches/boots <idiom> |
احساس بزرگی کردن |
come a long way <idiom> |
برنامه بزرگی ریختن |
bulk |
حجم بزرگی از چیزی |
the meridian of glory |
اوج بزرگی یا جلال |
great dangers overhang us |
خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند |
decked |
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها |
piece deresistance |
مثلا تیکه بزرگی از گوشت |
he did me a great wrong |
بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد |
great dangers overhang us |
خطرهای بزرگی متوجه ما است |
bias error |
خطایی با علامت و بزرگی ثابت |
steatopygia |
بزرگی وفربهی کفل زنان |
deck |
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها |
great dangers impend over us |
خطرهای بزرگی متوجه ما هستند |
(when the) chips are down <idiom> |
بامشکل بزرگی مواجه شدن |
great dangers impend over us |
خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند |
Majesties |
بزرگی عظمت وشان واقتدار |
decks |
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها |
Majesty |
بزرگی عظمت وشان واقتدار |
A big rock rolled down the mountain. |
سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید |
nothing great is easy |
هیچ کاری بزرگی اسان نیست |
to roll a huge snowball |
گلوله بزرگی از برف درست کردن |
loving cup |
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند |
Police are out in force. |
نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است. |
the propylaea |
نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند |
rocking stone |
سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید |
breaker |
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند |
treadmills |
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند |
anagoge |
بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی |
anagogy |
بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی |
treadmill |
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند |
mastiffs |
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ |
mastiff |
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ |
breakers |
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند |
miller thumb |
یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد |
broadsheet |
کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد |
multivolume file |
فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک |
broadsheets |
کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد |
aquarium |
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند |
emphysema |
اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد |
bell gear |
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای |
internally blown flap |
فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند |
aquariums |
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند |
aquaria |
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند |
bigben |
ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است |
estuaries |
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل |
estuary |
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل |
multiplan |
یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد |
I am a great believer in using natural things for cleaning. |
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم. |
yule log |
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند |
to kiss hands |
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن |
band shell |
جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است |
bulk |
رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است |
single track |
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی |
We consider it a great honor to have you here with us tonight. |
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم. |
backlog |
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن |
backlogs |
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن |
number cruncher |
یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه |
afro |
نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود. |
batch |
ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده |
batches |
ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده |
campus environment |
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان |
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success. |
اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود. |
department stores |
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد |
department store |
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد |
rates |
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی |
rate |
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی |
databank |
1-حجم بزرگی از داده که به صورت ساخت یافته ذخیره شده است . 2-رکوردهای شخصی که در کامپیوتر ذخیره شده اند |
Kasim Ushag design |
طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.] |
compass rose |
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود |