Dictiornary-Farsi | بزرگ دارد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 209 (14 milliseconds)

English	Persian
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,	بزرگ دارد


Search result with all words

fractal <adv.> <noun>	شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
labyrinthodon	سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
long sea	دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
opah	یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد
A big head has a big ache. <proverb>	سر بزرگ درد زیادى هم دارد.
Joshegan	جوشقان [این منطقه در مرکز ایران از قرن دوازدهم هجری قالیبافی با طرح بندی لوزی معروف بوده است. لوزی ها از انواع گل ها بهره گرفته و گاه حالت یک ترنج بزرگ دارد.]
rashwan medallion	ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
hypostyle hall	[اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
Other Matches

scalar	متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
. The car is gathering momentum.	اتوموبیل دارد دور بر می دارد
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
Walls have ears <idiom>	دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value	براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket	[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices	اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears	دیوار موش دارد موش گوش دارد
extras	بزرگ
smaller	بزرگ نه
small	بزرگ نه
voluminous	بزرگ
grossing	بزرگ
grossest	بزرگ
extra-	بزرگ
extra	بزرگ
high	بزرگ
eminent	بزرگ
smallest	بزرگ نه
of a large size	بزرگ
gate	در بزرگ
large sized a	بزرگ
mightier	بزرگ
mightiest	بزرگ
mighty	بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
large sized	بزرگ
king size	بزرگ
large	بزرگ
doyennes	زن بزرگ
doyenne	زن بزرگ
vast	بزرگ
grosses	بزرگ
highest	بزرگ
highs	بزرگ
enormous	بزرگ
grossed	بزرگ
biggest	بزرگ
gross	بزرگ
long ton	تن بزرگ
bigger	بزرگ
gravest	بزرگ
graves	بزرگ
grave	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
big	بزرگ
largest	بزرگ
larger	بزرگ
spanking	بزرگ
extensive	بزرگ
vasty	بزرگ
major	بزرگ
majored	بزرگ
majoring	بزرگ
spankings	بزرگ
walloping	بزرگ
wallopings	بزرگ
swingeing	بزرگ
grosser	بزرگ
hugeous	بزرگ
immane	بزرگ
macro	بزرگ
gates	در بزرگ
propylon	در بزرگ
swith	بزرگ
headmen	بزرگ
jumbo	بزرگ
adults	بزرگ
adult	بزرگ
bulkier	بزرگ
dignified	بزرگ
canis major	سگ بزرگ
megapod	بزرگ پا
jumbos	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
greatest	بزرگ
majestic	بزرگ
great-	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
great	بزرگ
bulky	بزرگ
majuscule	بزرگ
stour	بزرگ
egregious	بزرگ
headman	بزرگ
decuman	بزرگ
full bottomed	بزرگ
nonus	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
massively	بزرگ
bulkiest	بزرگ
majuscular	بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
massive	بزرگ
heavy fighting is in progress	دارد
he has worms	دارد
he is ill with fever	تب دارد
he has a rage for money	دارد
chains	دارد.
hast	او دارد
are there any remarks?	دارد
chain	دارد.
there is a time for everything	دارد
has	دارد
macrocephaly	بزرگ سری
macrocyte	هاگدان بزرگ
oxeye	چشم بزرگ
dignitary	شخص بزرگ
pantoscopic	بزرگ نما
supermarkets	فروشگاه بزرگ
supermarket	فروشگاه بزرگ
chumps	تکه بزرگ
bulk	قسمت بزرگ
medallion	مدال بزرگ
tomes	جلد بزرگ
tome	جلد بزرگ
ox eye	چشم بزرگ
manor	خانه بزرگ
large intestine	روده بزرگ
manors	خانه بزرگ
whopping	خیلی بزرگ
bulk	در حجم بزرگ
protonotary	محر ر بزرگ
dignitaries	شخص بزرگ
large ship	کشتی بزرگ
large ship	ناو بزرگ
leading nations	ملتهای بزرگ
particianship	بزرگ منشی
paternal grandmother	مادر بزرگ
lives of great men	مردمان بزرگ
pigsticker	چاقوی بزرگ
long boat	کرجی بزرگ
macrography	بزرگ نگاری
cataracts	ابشار بزرگ
particianship	بزرگ زادگی
bumper	چیزخیلی بزرگ
bumpers	چیزخیلی بزرگ
larged sized	اندازه بزرگ
caps	حروف بزرگ
largen	بزرگ شدن
largen	بزرگ کردن
upper case	حرف بزرگ
upper case	حروف بزرگ
largen vi	بزرگ شدن
largen vi	بزرگ کردن
oversize	اندازه بزرگ
cataract	ابشار بزرگ
propylaeum	در بزرگ ساختمان
magnifier	بزرگ ساز
mansions	عمارت بزرگ
caverns	غار بزرگ
cavern	غار بزرگ
numerous	بزرگ پرجمعیت
grows	بزرگ شدن
grow	بزرگ شدن
mandola	ماندولین بزرگ
mandore	ماندولین بزرگ
high treason	خیانت بزرگ
master mind	فکر بزرگ
archangel	فرشتهء بزرگ
archangels	فرشتهء بزرگ
mansion	عمارت بزرگ
main frame	کامپیوتر بزرگ
major cycle	بزرگ چرخه
magnifier	بزرگ کننده
magnifcation	بزرگ سازی
biggish	نسبتا بزرگ
largish	نسبتا بزرگ
heavier	موج بزرگ
major cycle	چرخه بزرگ
heavies	موج بزرگ
heaviest	موج بزرگ
heavy	موج بزرگ
excessive	بسیار یا بزرگ
major epilepsy	صرع بزرگ
major planets	سیارات بزرگ
tycoon	ثروتمند بزرگ
tycoons	ثروتمند بزرگ
grandpa	پدر بزرگ
grandpas	پدر بزرگ
tuba	شیپور بزرگ
tubas	شیپور بزرگ
mainframe	کامپیوتر بزرگ
sowed	شمش بزرگ
night walker	یکجورکرم بزرگ
hauteur	بزرگ منشی
medallions	مدال بزرگ
mainframes	کامپیوتر بزرگ
drum major	طبل بزرگ
drum majors	طبل بزرگ