Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
self glorification	بزرگ شماری خود لاف
Other Matches
underestimation	سبک شماری سهل گیری ناچیز شماری
tonnage	تن شماری
enumerative	شماری
multiplication	بس شماری
goal average	گل شماری
foliation	برگ شماری
enumeratoin	یکایک شماری
poll	رای شماری
polls	رای شماری
self contempt	خوددون شماری
linage	سطر شماری
chronometry	گاه شماری
isomer couting	همپار شماری
word count	واژه شماری
trivialization	ناچیز شماری
slight	ناچیز شماری
slighted	ناچیز شماری
slighting	ناچیز شماری
slights	ناچیز شماری
slightest	ناچیز شماری
polled	رای شماری
slighter	ناچیز شماری
multiplication table	جدول بس شماری
multiplication tables	جدول بس شماری
self effacement	ناچیز شماری خود
To be counting the days .	روز شماری کردن
self depreciation	کوچک شماری خود
block counting test	ازمون مهره شماری
self imprtance	خود رابزرگ شماری
disparagement	خوار شماری کاهش
self consequence	خود فزون شماری
lineages	سطر شماری سویه
lineage	سطر شماری سویه
self incrimination	مقصر شماری خود
royalty tonnage	ی که حق الامتیازبدان تعلق میگیردبتن شماری
to pace off	با گام شماری جدا کردن
minimization	کوچک شماری کمینه سازی
Persian [Iranian ] calendar	گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
sound off	قدم شماری درهنگام رژه رفتن
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
chronology	تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
penny a liner	کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
extra	بزرگ
biggest	بزرگ
doyennes	زن بزرگ
extra-	بزرگ
macro	بزرگ
extras	بزرگ
long ton	تن بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
majuscular	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
nonus	بزرگ
gates	در بزرگ
gate	در بزرگ
doyenne	زن بزرگ
megapod	بزرگ پا
majuscule	بزرگ
voluminous	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulky	بزرگ
dignified	بزرگ
adult	بزرگ
adults	بزرگ
immane	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
mightier	بزرگ
mightiest	بزرگ
mighty	بزرگ
full bottomed	بزرگ
egregious	بزرگ
decuman	بزرگ
canis major	سگ بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
bulkier	بزرگ
hugeous	بزرگ
bigger	بزرگ
big	بزرگ
massive	بزرگ
massively	بزرگ
great	بزرگ
great-	بزرگ
greatest	بزرگ
majestic	بزرگ
headman	بزرگ
headmen	بزرگ
of a large size	بزرگ
large sized a	بزرگ
large sized	بزرگ
king size	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
major	بزرگ
graves	بزرگ
gravest	بزرگ
larger	بزرگ
vasty	بزرگ
highs	بزرگ
largest	بزرگ
enormous	بزرگ
spankings	بزرگ
swingeing	بزرگ
wallopings	بزرگ
majored	بزرگ
majoring	بزرگ
highest	بزرگ
grave	بزرگ
extensive	بزرگ
eminent	بزرگ
high	بزرگ
spanking	بزرگ
walloping	بزرگ
jumbos	بزرگ
large	بزرگ
small	بزرگ نه
gross	بزرگ
grossed	بزرگ
grosser	بزرگ
grosses	بزرگ
grossest	بزرگ
grossing	بزرگ
vast	بزرگ
smaller	بزرگ نه
propylon	در بزرگ
smallest	بزرگ نه
stour	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
jumbo	بزرگ
swith	بزرگ
arch enemy	دشمن بزرگ
antrum	غار بزرگ
aggrandize	بزرگ کردن
archduchess	دوشس بزرگ
billow	موج بزرگ اب
aggrandise	بزرگ کردن
mausoleums	ارامگاه بزرگ
arch fiend	دیو بزرگ
distend	بزرگ کردن
distending	بزرگ کردن
distends	بزرگ کردن
archfiend	دیو بزرگ
archenemy	دشمن بزرگ
aggrandise	بزرگ شدن
archbshop	اسقف بزرگ
archduke	دوک بزرگ
archpriest	کشیش بزرگ
avous	پدر بزرگ
grand father	پدر بزرگ
maximises	بزرگ کردن
caldron	کتری بزرگ
maximised	بزرگ کردن
dilating	بزرگ کردن
dilates	بزرگ کردن
dilate	بزرگ کردن
capital letter	حرف بزرگ
grandmothers	مادر بزرگ
case knife	چاقوی بزرگ
charles's wain	خرس بزرگ
the wain	خرس بزرگ
bronchocele	بزرگ شدگی
maximize	بزرگ کردن
maximized	بزرگ کردن
maximising	بزرگ کردن
swelled	بزرگ شدن
bass drum	طبل بزرگ
bass fiddle	ویلن سل بزرگ
big bang	انفجار بزرگ
Elaborate	اسلحه بزرگ
swell	بزرگ شدن
big league	لیگ بزرگ
maximizing	بزرگ کردن
bonefire	اتش بزرگ
maximizes	بزرگ کردن
argosy	کشتی بزرگ
lofty	بلند بزرگ
emporiums	بازار بزرگ
cataclysm	سیل بزرگ
cataclysms	سیل بزرگ
blunder	اشتباه بزرگ
magnum opus	کار بزرگ
bonfires	اتش بزرگ
bonfire	اتش بزرگ
grandest	بزرگ مهم
grander	بزرگ مهم
emporium	بازار بزرگ
viola	ویولن بزرگ
lump	بزرگ شدن
bollards	موت بزرگ
lumped	بزرگ شدن
bollard	موت بزرگ
lumps	بزرگ شدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com