Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
live on
بزندگی ادامه دادن
Other Matches
hold over
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
continues
ادامه دادن
furthering
ادامه دادن
carry on
ادامه دادن
furthers
ادامه دادن
to carry on
ادامه دادن
run on
ادامه دادن
carry-on
ادامه دادن
extend
ادامه دادن
bring on
ادامه دادن
to continue
ادامه دادن
continue
ادامه دادن
to follow
ادامه دادن
take up
ادامه دادن
reopen
ادامه دادن
reopened
ادامه دادن
keeps
ادامه دادن
reopening
ادامه دادن
reopens
ادامه دادن
further
ادامه دادن
furthered
ادامه دادن
to take up
ادامه دادن
hold on
ادامه دادن
extends
ادامه دادن
to keep on
ادامه دادن
keep up
<idiom>
ادامه دادن
keep
ادامه دادن
go along
<idiom>
ادامه دادن
keep on
ادامه دادن
to drag on or out
ادامه دادن
go on
<idiom>
ادامه دادن
hold good
<idiom>
ادامه دادن
hang on
<idiom>
ادامه دادن
extending
ادامه دادن
to follow up
ادامه دادن قوت دادن
bide
بکاری ادامه دادن
to set on
با زور ادامه دادن
thwart
ادامه دادن یا کشیدن
keep the home fires burning
<idiom>
اجازه ادامه دادن
dwell at
اتش را ادامه دادن
thwarted
ادامه دادن یا کشیدن
to press ahead with
با زور ادامه دادن
continuation
عمل ادامه دادن
dashes
مسیری را ادامه دادن
dashed
مسیری را ادامه دادن
dash
مسیری را ادامه دادن
dwell at
به تیراندازی ادامه دادن
inability to box
ناتوان از ادامه دادن
runs
دوام یافتن ادامه دادن
stick it out
<idiom>
طاقت آوردن ،ادامه دادن
maintrain
ادامه دادن عقیده داشتن
maintain
ابقا کردن ادامه دادن
keep up with
<idiom>
به شکل قبل ادامه دادن
hang on
ادامه دادن دوام داشتن
maintains
ابقا کردن ادامه دادن
run
دوام یافتن ادامه دادن
maintained
ابقا کردن ادامه دادن
pull off
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
border break
ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
to keep the field
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
run on
ادامه دادن متن بدون توقف
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
to rumble on
[British E]
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
let (something) ride
<idiom>
ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
carry one's bat
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
extending
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
to continue one's progress
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
extends
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
increments
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increment
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
enjambment
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
vital
وابسته بزندگی
landlubbers
معتاد بزندگی بری
landlubber
معتاد بزندگی بری
urbanism
اعتیاد بزندگی شهری
bonvivant
علاقمند بزندگی خوب
urbanity
اعتیاد بزندگی شهری
antibiotics
مانع ایجاد لطمه بزندگی
antibiotic
مانع ایجاد لطمه بزندگی
continues
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
To stay the course .
تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
apocrypha
کتاب مشکوکی که راجع بزندگی عیسی ودین مسیح نوشته شده
sustained
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
continuation
ادامه
continuation line
خط ادامه
going on
ادامه
continuance
ادامه
resumption
ادامه
discontinuing
ادامه ندادن
discontinuation
عدم ادامه
discontinues
ادامه ندادن
discontinued
ادامه ندادن
continue statement
حکم ادامه
to run on
ادامه داشتن
over run
ادامه به کاردادن
continuation card
کارت ادامه
continuable
قابل ادامه
duration
مدت ادامه
continuant
ادامه دهنده
continuative
ادامه دهنده
for a continuance
برای ادامه
discontinue
ادامه ندادن
discontinuance
عدم ادامه
detainer
حکم ادامه توقیف
shorthanded
ادامه با بازیگر کمتر
fall behind
<idiom>
درمانده از ادامه راه
follow-through
ادامه حرکت پس از ضربه
tracks
ادامه گوی در مسیربولینگ
follow-throughs
ادامه حرکت پس از ضربه
sustaining
نگهدارنده ادامه دهنده
continuator
ادامه دهنده مستمر
viability
امکان ادامه حیات
go head
ادامه بدهید بفرماید
transattack period
مدت ادامه تک اتمی
track
ادامه گوی در مسیربولینگ
contd
مخفف ادامه یافته
tracked
ادامه گوی در مسیربولینگ
time in
ادامه بازی پس از توقف
go on
سخن خود را ادامه دهید
resuming
چکیده کلام ادامه یافتن
border break
ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
extrapolation
ادامه روند تعمیم دهی
extrapolations
ادامه روند تعمیم دهی
Gothic Survival
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
i took up where he left
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
viability
قدرت ادامه زندگی پس از تولد
Keep moving!
ادامه بده
[بدهید ]
به راه!
robust
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
discounting match
ادامه ندادن به مسابقه کشتی
resumes
چکیده کلام ادامه یافتن
resumed
چکیده کلام ادامه یافتن
topspin
ادامه حرکت چرخش توپ
resume
چکیده کلام ادامه یافتن
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
give someone the green light
<idiom>
اجازه ادامه به کار رادادن
robustly
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
continue port/starboard
چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
I can't go on any longer.
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
resumptive
ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
There's more to come.
<idiom>
باز هم هست.
[هنوز ادامه داره]
long haul
<idiom>
مدت درازی بین کاری که ادامه داد
head pole
تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
inviable
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
There's no need to elaborate.
لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
set in
<idiom>
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
supersedeas
دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
play out one's option
ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
recoverable error
نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
down
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
privileged
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
heavy and light system
روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
attention code
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
tenant by sufference
مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
ionosphere
قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
redundancies
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
waiting state
وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
redundancy
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
robustness
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
recoveries
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
hitch and go
نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
recovery
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
bench check
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
backward chaining
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
lock on
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
hidden momentum of population growth
نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
filed
زمینه اصلی فرش
[که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
ascii
رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند
There's more to come.
<idiom>
هنوز تموم نشده.
[هنوز ادامه داره]
bimestrial
هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
quamdiu bene se gesserit
تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
extender
توسعه دهنده ادامه دهنده
os/
سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defining
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com