Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
receipt
بزهکاران را تحویل گرفتن
receipts
بزهکاران را تحویل گرفتن
Other Matches
to take over
تحویل گرفتن
take delivery of
تحویل گرفتن
take over
تحویل گرفتن
To take delivery of something.
چیزی را تحویل گرفتن
institutionalism
سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
take over from
کار را از کسی تحویل گرفتن جانشین کسی شدن
cumulative delivery diagram
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
impact shipment
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
procurement rate
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
process
تحویل
prehension
تحویل
free
تحویل
devolvement
تحویل
solstice
تحویل
processes
تحویل
utilization
تحویل
frees
تحویل
freeing
تحویل
freed
تحویل
landing, storage, delivery
تحویل
delivery
تحویل
deliveries
تحویل
bailment
تحویل
livery
تحویل
transter
تحویل
liveries
تحویل
catcher's side
سوی تحویل
supply
تحویل ذخیره
supply
تحویل دادن
cargo delivery
تحویل بار
supplied
تحویل ذخیره
delivery speed
سرعت تحویل
hand over
تحویل دادن
delivery side
سمت تحویل
delivery order
حواله تحویل
takeover
تحویل گیری
free on quay
تحویل دراسکله
delivery notice
اعلامیه تحویل
supplied
تحویل دادن
delivered
تحویل شده
supplying
تحویل دادن
free docks
تحویل در بارانداز
bailment
تحویل جنس
recorded delivery
تحویل سفارشی
deliverer
تحویل دهنده
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
transfer
واگذاری تحویل
transferring
واگذاری تحویل
transfers
واگذاری تحویل
transferee
تحویل گیرنده
forward delivery
تحویل به وعده
deliverable
قابل تحویل
takeovers
تحویل گیری
deliverable state
در حالت تحویل
fob
تحویل کشتی
render
تحویل دادن
delivery note
حواله تحویل
supplying
تحویل ذخیره
delivery free
تحویل رایگان
rendition
پرداخت تحویل
renditions
پرداخت تحویل
delivery date
تاریخ تحویل
bailee
تحویل گیرنده
exs
تحویل از کشتی
renders
تحویل دادن
forward delivery
تحویل دراینده
rendered
تحویل دادن
delivered at frontier
تحویل در مرز
surrenders
تحویل دادن
LSD
نگهداری تحویل
forwarded
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
delivered
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
consigned
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
committed
<adj.>
<past-p.>
تحویل شده
ex factory
تحویل در کارخانه
polytropic
تحویل برزخ
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
ex mill
تحویل در کارخانه
prompt delivery
تحویل فوری
exq
تحویل در بارانداز
theft, pilferage, non delivery
عدم تحویل
terminal price
قیمت تحویل
delivers
تحویل دادن
deliver
تحویل دادن
smooth delivery
تحویل بی اشکال
to hand over
تحویل دادن
shortchange
کم تحویل دادن
to deliver over
تحویل دادن
delivery table
میز تحویل
demand satisfaction
تحویل درخواستها
delivery valve
سوپاپ تحویل
delivery to the home
تحویل در خانه
delivery terms
نحوه تحویل
surrendered
تحویل دادن
delivery terms
شرایط تحویل
delivering
تحویل دادن
delivering
تحویل تسلیم
irreducibility
تحویل ناپذیری
transference
تحویل حواله
cash dispensers
تحویل دارخودکار
period of delivery
دوره تحویل
surrender
تحویل دادن
cash dispenser
تحویل دارخودکار
delivery order
دستور تحویل کالا
delivery car
واگن تحویل دهنده
destination port
بندر تحویل کالا
deliveries
قبض و اقباض تحویل
delivery
قبض و اقباض تحویل
cash on delivery
پرداخت هنگام تحویل
d. of goods
تحویل کالا یا اجناس
franco alongside ship
تحویل کنار کشتی
ex quay
تحویل در بندر مقصد
ex quay
تحویل در بارانداز مقصد
delivery
تحویل کالا دادن
ex warehouse
تحویل در کنار انبار
ex warehouse
تحویل در انبار فروشنده
When do you take delivery of yourcar ?
اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
ex ship
تحویل در کنار کشتی
fot
تحویل روی کامیون
deliveries
تحویل کالا دادن
reductions
تحویل استحاله کاهش
turn over to the police
تحویل پلیس دادن
procure
تهیه و تحویل اماد
procured
تهیه و تحویل اماد
procures
تهیه و تحویل اماد
procuring
تهیه و تحویل اماد
procurement
تهیه و تحویل اماد
named place of delivery at frontier
تحویل در مرز مشخص
overdue goods
کالاهای تحویل نشده
goods inwards sheet
برگ تحویل کالا
redeliver
دوباره تحویل دادن
spot goods
کالاهای اماده تحویل
goods intake
کالاهای درحال تحویل
reduction
تحویل استحاله کاهش
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
free on rail
تحویل در راه اهن
exw
تحویل در محل تولید
give in charge
تحویل پلیس دادن
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
for
تحویل روی قطار
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
ex works
تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
become
مناسب بودن تحویل یافتن
becomes
مناسب بودن تحویل یافتن
supplied
تحویل دادن تغذیه کردن
supply
تحویل دادن تغذیه کردن
supplying
تحویل دادن تغذیه کردن
to get something to somebody
تحویل دادن چیزی به کسی
received for shipment
تحویل شده برای حمل
bond
به انبار گمرک تحویل دادن
discharge rate
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
document against payment
تحویل اسناد در ازای پرداخت
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
delivery
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
lift
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
capacity
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
issue
مسئله قضیه تحویل جنس
issued
مسئله قضیه تحویل جنس
issues
مسئله قضیه تحویل جنس
free carrier
تحویل به حمل کننده کالا
turn in
تحویل دادن جنس به انبار
freight forwarder
مقام تحویل دهنده کالا
tpnd
دله دزدی وعدم تحویل
delivered duty paid
تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
to drop something off
[at someone's]
چیزی را
[به کسی ]
تحویل دادن
forward sales
فروش کالاجهت تحویل در اینده
give a person in charge
کسی را تحویل پلیس دادن
daf
frontier at delivered تحویل مرز
free on rail
تحویل کالا روی قطار
to be available for delivery at short notice
بلافاصله قابل تحویل بودن
demand satisfaction
تحویل اماد مورد نیاز
free on truck
تحویل کالا روی کامیون
d/p
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
Did you deliver my letter to your father ?
نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
delivers
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
deliver
تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
Payment on delivery of goods.
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
off the shelf
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
reconsignment
تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
deliverable state
کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
delivery leadtime
زمان تحویل اولین پارتی وسایل
I'd like to leave my luggage, please.
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
delivery leadtime
زمان تحویل اولین قسمت وسایل
cod
وصول وجه در موقع تحویل کالا
cod
پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
He left fily a few choice words.
چند تا حرف مفت ( ناسزا )تحویل داد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com