Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (5 milliseconds)
English
Persian
guilty
بزهکار مجرم
Other Matches
sinners
بزهکار
felons
بزهکار
felon
بزهکار
criminals
بزهکار
criminal
بزهکار
sinner
بزهکار
sinful
بزهکار
misdemeanant
بزهکار
juvenile offender
طفل بزهکار
criminal type
سنخ بزهکار
violaor
مجرم
criminals
مجرم
criminal
مجرم
offenders
مجرم
offender
مجرم
blameworthy
مجرم
delinquent
مجرم
delinquents
مجرم
culpable
مجرم
convict
مجرم
convicted
مجرم
convicting
مجرم
convicts
مجرم
principal in the first degree
مجرم اصلی
criminate
مجرم خواندن
principals
مجرم اصلی
recidivists
مجرم به عادت
wrongdoer
مجرم متخلف
wrongdoers
مجرم متخلف
guilty
مجرم مرتکب
recidivist
مجرم به عادت
principal
مجرم اصلی
requisitioning
واست استرداد مجرم
pronounce quilty
مجرم قلمداد کردن
rehabilitation
اعاده حیثیت مجرم
to be culpable for something
مجرم به چیزی بودن
extraditing
مجرم را مسترد کردن
requisitioned
واست استرداد مجرم
requisition
واست استرداد مجرم
requisitions
واست استرداد مجرم
extradite
مجرم را مسترد کردن
extradited
مجرم را مسترد کردن
extradites
مجرم را مسترد کردن
they held culplabe
اورامقصر یا مجرم شناختند
conviction
محکوم یا مجرم شناخته شدن
principal offender
مباشر در جرم مجرم اصلی
convictions
محکوم یا مجرم شناخته شدن
strappado
مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
open vertict
رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open verdict
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
pilloried
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
persistent offender
مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com