Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (6 milliseconds)
English
Persian
stargaze
بستاره ها خیره شدن
Other Matches
cometic
وابسته بستاره دنباله دار
cometary
وابسته بستاره دنباله دار
dour
خیره سر
starring
خیره
stubborn
خیره سر
obstinate
خیره سر
mulish
خیره سر
pertinacious
خیره سر
agaze
خیره
perverse
<adj.>
خیره سر
dourly
خیره سر
glaring
خیره
screwball
خیره سر
intractable
<adj.>
خیره سر
eccentric
<adj.>
خیره سر
willful
<adj.>
خیره سر
testy
<adj.>
خیره سر
sullen
<adj.>
خیره سر
stubborn
<adj.>
خیره سر
staring
خیره
steadfastly
پابرجای خیره
dazzling
خیره کردن
dazzles
خیره کردن
dazzled
خیره کردن
dazzle
خیره کردن
steadfast
پابرجای خیره
gaze
نگاه خیره
gazed
نگاه خیره
gazes
نگاه خیره
perrinaciousness
خیره سری
to stand at gaze
خیره ایستادن
to look fixedly
خیره نگریستن
staring red
یا خیره کننده
mulishness
خیره سری
moon eyed
خیره ومتحیر
gloatingly
با نگاه خیره
gapeseed
نگاه خیره
gape seed
نگاه خیره
fulgurant
خیره کننده
foudroyant
خیره کننده
dazzlement
خیره سازی
relucent
خیره کننده
impudence
خیره سری
stare
خیره شدن
obstinacy
خیره سری
stubbornness
خیره سری
glaringly
با نگاه خیره
goggle-eyed
خیره چشم
stares
خیره شدن
blinds
خیره کردن
blinded
خیره کردن
gazing
نگاه خیره
blind
خیره کردن
intractable
خیره سر ستیزه جو
stared
خیره شدن
stared
خیره نگاه کردن
bedazzle
بکلی خیره کردن
glowering
خیره نگاه کردن
gapes
خیره نگاه کردن
gaped
خیره نگاه کردن
dazzlingly
بطور خیره کننده
eclat
روشنی خیره کننده
gape
خیره نگاه کردن
glares
خیره نگاه کردن
stares
خیره نگاه کردن
stare
خیره نگاه کردن
starer
دارای نگاه خیره
gorgonize
خیره نگاه کردن
gazing
خیره نگاه کردن
gaping
خیره نگاه کردن
gazes
خیره نگاه کردن
glower
خیره نگاه کردن
glare
خیره نگاه کردن
glowered
خیره نگاه کردن
glared
خیره نگاه کردن
watcheye
چشم خیره وسفید
gloats
خیره نگاه کردن
gloating
خیره نگاه کردن
gloat
خیره نگاه کردن
gazed
خیره نگاه کردن
gloated
خیره نگاه کردن
gaze
خیره نگاه کردن
glowers
خیره نگاه کردن
glared
تابش خیره کننده تشعشع
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
to stare any one into silence
کسیرا با نگاه خیره از روبردن
glares
تابش خیره کننده تشعشع
glare
تابش خیره کننده تشعشع
to gape
با خیره دهان باز کردن
dazzling
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzle
تابش یا روشنی خیره کننده
glowered
اخم کردن نگاه خیره
glowering
اخم کردن نگاه خیره
glowers
اخم کردن نگاه خیره
fixation
خیره شدگی تعلق خاطر
fixations
خیره شدگی تعلق خاطر
gape
نگاه خیره با دهان باز
gaping
نگاه خیره با دهان باز
gaped
نگاه خیره با دهان باز
gapes
نگاه خیره با دهان باز
glower
اخم کردن نگاه خیره
gaping stock
چیزی که موجب خیره نگریستن گرد د
flares
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
gawp
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
flare
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
gawps
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawping
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawped
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
to stare at person in the face
توی صورت کسی خیره یابربرنگاه کردن
Boketto
عمل خیره شدن به دوردست در غیاب تفکر
gape seed
چیزی که مایه حیرت وموجب خیره نگریستن گرد د
She stared at him with wide eyes.
با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com