Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
summer bed of a river
بستر تابستانی رودخانه مسیل
Other Matches
riverbed
بستر رودخانه
river beds
بستر رودخانه
river bed
بستر رودخانه
river bed level
تراز بستر رودخانه
excavation in river bed
خاکبرداری در بستر رودخانه
strath
بستر پهن مسیر رودخانه
snag boat
کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
caisson
اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
bed factor
ضریب بستر که بستگی به وضعیت مواد رسوبی متحرک در کف بستر دارد
aestival
تابستانی ناخوشی تابستانی
afflux
خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
up the river
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
liman
خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
ravine
مسیل
ravines
مسیل
water way
مسیل
streamed
مسیل
stream
مسیل
streams
مسیل
output stream
مسیل خروجی
input stream
مسیل ورودی
in stream procedure
رویه با مسیل
bit stream
مسیل بیتی
job stream
مسیل برنامه ها
job output stream
مسیل خروجی برنامه
job input stream
مسیل ورودی برنامه
input job stream
مسیل برنامه ورودی
data stream
مسیل یا نهر داده
estival
تابستانی
summer
تابستانی
summers
تابستانی
job stream
ورودی برای سیستم عامل مسیل عملیات
vacation camp
[American E]
پایگاه تابستانی
daylight saving time
ساعت تابستانی
summer house
خانه تابستانی
summer solstic
انقلاب تابستانی
summer pudding
پودینگ تابستانی
zucchini
کدوی تابستانی
summer solstice
انقلاب تابستانی
gazeboo
عمارت تابستانی
summer schools
مدرسه تابستانی
summer schools
کلاس تابستانی
summer school
کلاس تابستانی
estival
ناخوشی تابستانی
summer school
مدرسه تابستانی
aestivation
رخوت تابستانی
summery
شبیه تابستان تابستانی
cocozelle
کدوی قلیانی تابستانی
kiosks
خانه تابستانی دکه
kiosk
خانه تابستانی دکه
dry skiing
تمرینات تابستانی اسکی درسالن
summer draft
خط ارتفاع بار تابستانی کشتی
summer draft
سطح بار امن تابستانی
gazebo
عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
bedfellows
هم بستر
bed
بستر
floors
بستر
beds
بستر
bedfellow
هم بستر
sacked
بستر
floor
بستر
sacks
بستر
sack
بستر
nacelle
بستر
abed
در بستر
doss
بستر
floored
بستر
headstock
بستر
head stock
بستر
sick bed
بستر بیماری
bed materials
رسوبات بستر
sub base
زیر بستر
stream bed
بستر ابراهه
hot bed
بستر گرم
bed material
رسوبات بستر
bed factor
ضریب بستر
stationary bed
بستر ساکن
sand cushion
بستر ماسهای
sea bed
بستر دریا
astir
بیرون از بستر
bed ripples
موج بستر
bed waves
موج بستر
arroyo
بستر نهر
bed and breakfast
بستر و صبحانه
the bed of a river
بستر یک رود
decumbent
در بستر خوابیده
lie up
در بستر ماندن
death bed
بستر مرگ
natural bed
بستر طبیعی
childbed
بستر زایمان
raod bed
بستر جاده
card bed
بستر کارتها
ocean floor
بستر اقیانوس
bottom profile
نمایه بستر
bed
بستر پشته
bed width
عرض بستر
bedder
سنگ بستر
bedrock
بستر سنگ
kip
خوابیدن بستر
bedrock
سنگ بستر
kipped
خوابیدن بستر
seabed
بستر دریا
seabed
بستر اقیانوس
beds
بستر پشته
bedside
کنار بستر
kip
در بستر رفتن
kipping
در بستر رفتن
kipping
خوابیدن بستر
deathbed
بستر مرگ
kipped
در بستر رفتن
cuddles
در بستر راحت غنودن
fluid bed vulcanization
وولکانش در بستر سیال
fluid bed polymerization
بسپارش در بستر سیال
fixed bed polymerization
بسپارش در بستر ثابت
bituminuos gravel base
بستر شنی قیردار
beds
بستر زیر کار
bed rock ledge
لایه سنگی کف بستر
cuddling
در بستر راحت غنودن
cuddled
در بستر راحت غنودن
cuddle
در بستر راحت غنودن
iceman
یخی بستر دوران یخ
bed load
بار متحرک بستر
subgrade
قشر بستر جاده
he fell ill
به بستر بیماری افتاد
bed
بستر زیر کار
aestivate
رخوت تابستانی داشتن تابستان را بحال رخوت گذراندن
flat bed plotter
رسام با بستر تخت مسطح
lie in
در بستر زایمان بودن ارزیدن
lie-in
در بستر زایمان بودن ارزیدن
lying in
در بستر خوابی دوره نفاس
he is out and a bout
از بستر برخاسته و اماده بیرون رفتن است
river clay
گل رودخانه
river
رودخانه
rivers
رودخانه
glacier
رودخانه یخ
rever
رودخانه
glaciers
رودخانه یخ
river gravel
شن رودخانه
river line
خط رودخانه
head stream
سرچشمه رودخانه
the karoon river
رودخانه کارون
headwater
بالادست رودخانه
riparian
ساحل رودخانه زی
stethe
ساحل رودخانه
alpheus
رب النوع رودخانه
lethe
اب رودخانه بزرخ
levee
کناره رودخانه
river trip
مسافرت رودخانه ای
low water
فروکش اب رودخانه
river line
خط ساحل رودخانه
river mouth
دهانه رودخانه
ostiary
دهانه رودخانه
river profile
نیمرخ رودخانه
riverward
بطرف رودخانه
river trip
گردش رودخانه ای
an open river
رودخانه باز
potamology
مبحث رودخانه ها
riverine
سواحل رودخانه
streams
رودخانه ابراهه
streamed
رودخانه ابراهه
by water
از راه رودخانه
euphrates
رودخانه فرات
water system
رودخانه و شعبات ان
stream
رودخانه ابراهه
bottom ice
یخ کف دریاچه یا رودخانه
strand
لایه رودخانه
bight
پیچ رودخانه
strands
لایه رودخانه
the river karoon
رودخانه کارون
river banks
ساحل رودخانه
river bank
ساحل رودخانه
upstream
بالای رودخانه
conferva
علف رودخانه
fork of ... river
شاخه رودخانه ...
along the river
درامتداد رودخانه
white water
ابشارهای کوتاه رودخانه
eyot
جزیره کوچک در رودخانه
bank effect
اثر کناره رودخانه
niagara
رودخانه و ابشار نیاگارا
styx
رودخانه عالم اسفل
riparian
وابسته بکنار رودخانه
chute
شیب تند رودخانه
sluggish stream
رودخانه با جریان کند
basin
حوزه رودخانه ابگیر
riverain
ساکن ساحل رودخانه
ferryboats
قایق عبور از رودخانه
ferryboat
قایق عبور از رودخانه
deliberate crossing
عبور با فرصت از رودخانه
river basin
ابگیر یا حوضه رودخانه
basins
حوزه رودخانه ابگیر
riparian
حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
levee
دیواره ساحلی رودخانه
forced crossing
عبور اجباری از رودخانه
fluvial
زیست کننده در رودخانه
interamnian
واقع در میان دو رودخانه
inland navigation
کشتی رانی در رودخانه ها
span
پل زدن روی رودخانه
spanned
پل زدن روی رودخانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com