English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
English Persian
river bed بستر رودخانه
river beds بستر رودخانه
riverbed بستر رودخانه
Search result with all words
caisson اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
river bed level تراز بستر رودخانه
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
strath بستر پهن مسیر رودخانه
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
Other Matches
bed factor ضریب بستر که بستگی به وضعیت مواد رسوبی متحرک در کف بستر دارد
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
head stock بستر
headstock بستر
bedfellows هم بستر
floor بستر
doss بستر
floored بستر
floors بستر
nacelle بستر
bedfellow هم بستر
sacked بستر
sack بستر
beds بستر
abed در بستر
sacks بستر
bed بستر
sea bed بستر دریا
decumbent در بستر خوابیده
death bed بستر مرگ
sick bed بستر بیماری
stationary bed بستر ساکن
bed factor ضریب بستر
seabed بستر دریا
seabed بستر اقیانوس
sand cushion بستر ماسهای
lie up در بستر ماندن
ocean floor بستر اقیانوس
natural bed بستر طبیعی
arroyo بستر نهر
kipping در بستر رفتن
bed material رسوبات بستر
astir بیرون از بستر
raod bed بستر جاده
kip خوابیدن بستر
stream bed بستر ابراهه
sub base زیر بستر
bedrock بستر سنگ
bottom profile نمایه بستر
deathbed بستر مرگ
bed and breakfast بستر و صبحانه
card bed بستر کارتها
kipping خوابیدن بستر
kipped خوابیدن بستر
kipped در بستر رفتن
hot bed بستر گرم
kip در بستر رفتن
beds بستر پشته
bedrock سنگ بستر
bedder سنگ بستر
bed width عرض بستر
bedside کنار بستر
bed materials رسوبات بستر
childbed بستر زایمان
the bed of a river بستر یک رود
bed بستر پشته
bed waves موج بستر
bed ripples موج بستر
bed load بار متحرک بستر
bed rock ledge لایه سنگی کف بستر
iceman یخی بستر دوران یخ
fixed bed polymerization بسپارش در بستر ثابت
he fell ill به بستر بیماری افتاد
fluid bed vulcanization وولکانش در بستر سیال
fluid bed polymerization بسپارش در بستر سیال
bituminuos gravel base بستر شنی قیردار
cuddling در بستر راحت غنودن
cuddles در بستر راحت غنودن
cuddle در بستر راحت غنودن
cuddled در بستر راحت غنودن
beds بستر زیر کار
subgrade قشر بستر جاده
bed بستر زیر کار
lying in در بستر خوابی دوره نفاس
lie-in در بستر زایمان بودن ارزیدن
lie in در بستر زایمان بودن ارزیدن
flat bed plotter رسام با بستر تخت مسطح
he is out and a bout از بستر برخاسته و اماده بیرون رفتن است
river رودخانه
rivers رودخانه
glaciers رودخانه یخ
rever رودخانه
river line خط رودخانه
river gravel شن رودخانه
river clay گل رودخانه
glacier رودخانه یخ
river trip گردش رودخانه ای
head stream سرچشمه رودخانه
river trip مسافرت رودخانه ای
along the river درامتداد رودخانه
fork of ... river شاخه رودخانه ...
headwater بالادست رودخانه
ostiary دهانه رودخانه
river line خط ساحل رودخانه
river mouth دهانه رودخانه
river profile نیمرخ رودخانه
riverine سواحل رودخانه
riverward بطرف رودخانه
levee کناره رودخانه
lethe اب رودخانه بزرخ
stethe ساحل رودخانه
riparian ساحل رودخانه زی
the karoon river رودخانه کارون
the river karoon رودخانه کارون
water system رودخانه و شعبات ان
potamology مبحث رودخانه ها
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
streams رودخانه ابراهه
upstream بالای رودخانه
strand لایه رودخانه
conferva علف رودخانه
strands لایه رودخانه
by water از راه رودخانه
low water فروکش اب رودخانه
river banks ساحل رودخانه
bight پیچ رودخانه
streamed رودخانه ابراهه
euphrates رودخانه فرات
an open river رودخانه باز
alpheus رب النوع رودخانه
stream رودخانه ابراهه
river bank ساحل رودخانه
near bank ساحل نزدیک رودخانه
chute شیب تند رودخانه
riparian حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
riparian وابسته بکنار رودخانه
upstream مخالف جریان رودخانه
bank effect اثر کناره رودخانه
naiad حوری موجددریاچه رودخانه
levee دیواره ساحلی رودخانه
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
chutes شیب تند رودخانه
upstream بالادست جریان رودخانه
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
span پل زدن روی رودخانه
spanned پل زدن روی رودخانه
styx رودخانه عالم اسفل
spanning پل زدن روی رودخانه
spans پل زدن روی رودخانه
basin حوزه رودخانه ابگیر
sluggish stream رودخانه با جریان کند
riverain ساکن ساحل رودخانه
ferryboat قایق عبور از رودخانه
ferryboats قایق عبور از رودخانه
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
basins حوزه رودخانه ابگیر
keelboat قایق پهن رودخانه
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
head water بالای رودخانه بالارود
head water قسمت بالادست رودخانه
eyot جزیره کوچک در رودخانه
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
fluviatic پیداشده رودخانه رودخانهای
fluvial زیست کننده در رودخانه
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
interamnian واقع در میان دو رودخانه
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
bayou شاخه فرعی رودخانه
basin area حوزه ابریز رودخانه
keelboatman کرجی بان رودخانه
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
haugh زمین رسوبی کنار رودخانه
palisades صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
fluviomarine درست شده رودخانه ودریا
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
hurst جای کم عمق در رودخانه یا دریا
palisade صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
fluviatile نهری زندگی کننده در رودخانه
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
bedsore زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
fluviograph الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
fluviometer الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
fairways قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairway قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
The teo countries are separated by this river. این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
effective snow melt برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
How long is the River Nile? طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com