Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
It all depends on how things develop.
بستگی دارد چه پیش بیاید
Other Matches
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
figure on
<idiom>
بستگی دارد به
it depends
[on]
بستگی دارد
[به]
mission critical
که شرکت شما به آن بستگی دارد
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
It depends on its quality.
بستگی به جنس ( مرغوبیت وکیفیت )آن دارد
conditional
فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد
deterministic
نتیجه فرآیند که بستگی به موقعیتهای اولیه ورودی ها دارد
debt of honour
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
delayed offside
تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
functions
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
functioned
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
function
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
gate
دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gates
دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
undamped
نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
necessaries
در CLمنحصر به مایحتاج اولیه زندگی نبوده بلکه به وضع زن و اطفال بستگی دارد
word-perfect
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word perfect
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
scrolls
که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد
scroll
که نحوه عملیات کلیدهای کنترل نمایشگر را تغییر میدهد , کار آنها بستگی به برنامه کاربردی دارد
bed factor
ضریب بستر که بستگی به وضعیت مواد رسوبی متحرک در کف بستر دارد
sequential
مدار منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبلی دارد
logic
مدر منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبل دارد
garbage
اصط لاحی که در آن دقت و کیفیت اطلاع خروجی بستگی به کیفیت ورودی دارد
gate
یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
gates
یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
gigo
اصط لاحی که بیان میکند دقت و کیفیت اطلاع خروجی بستگی به کیفیت ورودی دارد
conditional
نقط های که پس از آن برنامه نویس میتواند به انتهای مجموعهای دستور جهش کند که البته بستگی به داده یا وضعیت برنامه دارد
constant displacement pump
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
checks
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
check
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
checked
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
abram's law
این قانون حاکی از اینست که مقاومت یک ملات یا بتن بستگی به وزن اب وبه وزن سیمان در مخلوط ملات دارد
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
minor border
حاشیه فرعی
[حاشیه کناری]
[این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
he may come late
شایددیر بیاید
pay a way the sheet
کاغذ را بدهید بیاید
He was not supposed to come today .
قرارنبود امروز بیاید
He asked permission to come in.
اجازه خواست بیاید تو
rising mine
مینی که میتواند به سطح اب بیاید
as memory serves
هر وقت بیاد انسان بیاید
he may come late
ممکن است دیر بیاید
i sat down to recover
نشستم زمین که حالم جا بیاید
drown one's sorrows
<idiom>
مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
It is pointless for her to come here .
موضوع ندارد اینجا بیاید
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
Wait up!
صبر بکن!
[تا کسی بیاید یا برسد]
to be a long time in the coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
to be long in coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
Now, of all times!
از همه وقتها حالا
[باید پیش بیاید]
!
in one's element
<idiom>
شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
Is that enough to be a problem?
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
to refresh
[jog]
your memory
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
Supposing it rains , what shall you do ?
فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
lich gate
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
still fishing
ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
This must not happen in future at any cost.
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
concerns
بستگی
concern
بستگی
closures
بستگی
closure
بستگی
bind
بستگی
relationship
بستگی
dependence
بستگی
relationships
بستگی
cohesion
هم بستگی
vicinity
بستگی
kinship
بستگی
dependance
بستگی
deligation
بستگی
gelation
بستگی
obturation
بستگی
congelation
بستگی
congealment
بستگی
binds
بستگی
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sugar the pill
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill
<idiom>
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
liaising
بستگی داشتن
liaisons
بستگی رابطه
liaise
بستگی داشتن
liaised
بستگی داشتن
liaises
بستگی داشتن
dependencies
بستگی نیازمندی
syndesis
بهم بستگی
total binding energy
انرژی بستگی کل
siding
بستگی بحزب
tthrombosis
خون بستگی
liaison
بستگی رابطه
connubiality
بستگی زناشویی
connexions
بستگی نسبت
binding potential
پتانسیل بستگی
binding energy
انرژی بستگی
sidings
بستگی بحزب
count on
<idiom>
بستگی داشتن به
dependency
بستگی نیازمندی
up to
<idiom>
بستگی داشتن به
connection
بستگی نسبت
particularity
بستگی بعقاید خاصی
principle of intimacy
اصل بهم بستگی
co relation
بستگی دوچیزباهم دوسوپیوستگی
press (push) one's luck
<idiom>
به شانس بستگی داد
oppilation
بستن یا بستگی مجرا
correlation
بستگی دوچیز باهم
Depending on how late we arrive ...
بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
embolisms
انسداد جریان خون بستگی راه رگ
unconditional
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
embolism
انسداد جریان خون بستگی راه رگ
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
First come first served.
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
universal time
زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
brute force method
روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
He is expected to arrive in acople of days.
فردا پ؟ فردا قرار است بیاید
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
unconditional
دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
random access
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
JK flip flop
نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند
civicism
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
he is ill with fever
تب دارد
there is a time for everything
دارد
he has a rage for money
دارد
he has worms
دارد
hast
او دارد
heavy fighting is in progress
دارد
are there any remarks?
دارد
chain
دارد.
has
دارد
chains
دارد.
I owe him a dept of gratitude.
حق بگردنم دارد
he is fifty
تمام دارد
He has a day off.
او مرخصی دارد.
he speaks to the purpose
قصدی دارد
he tops .0 metres
یک مترونیم قد دارد
the reason is two fold
دودلیل دارد
the reason is manifold
چنددلیل دارد
the probability is
احتمال دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
مرغ یک پا دارد .
multungulate
که بیش از دو سم دارد
he is 0 years old
او ده سال دارد
what the odds
چه اهمیت دارد
Buttonhole
کتی که در دو طرف دکمه دارد
walls have ears
گوش دارد
god is
خداوجود دارد
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
not a patch on
چه دخلی دارد
he has a maggot in his head
وسواس دارد
there is a rumour that
شهرت دارد که
he has a spite against me
بامن لج دارد
what matter?
چه اهمیت دارد
he has an a. to grind
مقصود دارد
he has an axe to grind
غرض دارد
our library is well stocked
خوبی دارد
it has sides
سه پهلو دارد
virus
وجود دارد
Windows GDI
بیتی دارد
what hurt is there in that
چه زیانی دارد
it is usual with him
عادت دارد
it is sufficiently stamped
کسرتمبر دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
بزرگ دارد
There is a knack in it .
یک فنی دارد
viruses
وجود دارد
lengths
خط با طول جر حرف دارد
She has a soft voice
صدای نرمی دارد
delectus
برای ترجمه دارد
batteries
که یک باتری پشتیبان دارد
She has engaging manners .
رفتار گیرایی دارد
He writes well . he wields a formidable pen .
قلم خوبی دارد
She has a lovely ( nice ) voice.
صدای قشنگه دارد
Does it matter if I dont come ?
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
double decker
هرچیزیکه دو لایه دارد
length
خط با طول جر حرف دارد
in all like
احتمال کلی دارد
what is that to you
به شما جه دخلی دارد
what is wrong with that?
مگراین چه عیبی دارد
(not to be) sneezed at
<idiom>
ارزش داشتن را دارد
what does it meant
یعنی چه چه معنی دارد
She has got regular teeth .
دندانهای منظمی دارد
battery
که یک باتری پشتیبان دارد
bass
کسی که صدای بم دارد
basses
کسی که صدای بم دارد
The kettel is boiling.
قوری دارد می جوشد
likelihood
احتمال کلی دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .
فشار خون دارد
There is always a right way of doing everything.
هرکاری راهی دارد
My hair is falling.
موهایم دارد می ریزد
Somebody is beating at (upon)the door.
یک کسی دارد در می زند
With his foul temper.
با اخلاق سگه که دارد
There is only one condition attached to it .
فقط یک شرط دارد
She has a delightfully mellow voice .
صدای گرمی دارد
There are two sides to every question .
<proverb>
هر مساله ای دو جنبه دارد.
bigamists
زنی که دوشوهر دارد
bigamist
زنی که دوشوهر دارد
He is against
[opposed to]
me .
با من ضد است.
[ضدیت دارد]
There are ticks in every trade .
<proverb>
هر کار لمى دارد .
How long is the ticket valid?
بلیت تا کی اعتبار دارد؟
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com