Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
quick coupler
بست سریع در لولههای ابرسانی
Other Matches
water supplies
ابرسانی
water supply
ابرسانی
water supply system
ابرسانی
supply pipe
لوله ابرسانی
rollover
استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marine express
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
guide pipes
لولههای راهنما
drop message
لولههای خبر
ducts
لولههای هوا
blow tubes
لولههای دمنده
fallopian tubes
لولههای رحم
flying lines
لولههای متحرک
bronchial tubes
لولههای نایژ
voice tube
لولههای صدارسان
vapor trail
لولههای بخار
malpighian tubes or vessels
لولههای ملپیگی
secondary sewers
لولههای فرعی فاضلاب
casing pipe
لولههای غیرمشبک چاه
dma
اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
stuffing tube
لولههای کانال کشی ناو
carburetor tickler
پاک کننده لولههای کاربراتور
dma
CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
pipe cutter
اسباب ویژه قطع لولههای فلزی
can
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
wreckage locator
دستگاه تشخیص محل ترکیدگی لولههای اب
utilidor
لوله حافظ سیم یا لولههای فلزی
canning
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
cans
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
snap pass
پاس سریع با پیچش سریع مچ
barburetor heater
جلد نصب شده دراطراف لولههای پنجه اگزوز
braided
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braids
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
speediness
سریع السیر سریع
speedy
سریع السیر سریع
gas fitter
فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
aluminum wool
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
an fitting
رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
swifter
سریع
snell
سریع
swiftest
سریع
swifts
سریع
rapid
سریع
gleg
سریع
swift
سریع
galloping
سریع
wing footed
سریع
spanking
سریع
accelerators
سریع
prompted
سریع
prompts
سریع
accelerator
سریع
rather
سریع تر
prompt
سریع
spankings
سریع
sweepy
سریع
sudden
سریع
precipitate
خیلی سریع
glimpsing
نگاه سریع
riposte
ضربت سریع
riposted
ضربت سریع
ripostes
ضربت سریع
riposting
ضربت سریع
courier
پیک سریع
fast neutron
نوترون سریع
fast moving depression
کمفشاری سریع
quicker
تند و سریع
fast access
با دستیابی سریع
rapid access
با دستیابی سریع
precipitated
خیلی سریع
precipitates
خیلی سریع
pirouette
چرخ سریع
pirouettes
چرخ سریع
high speed traffic
امد شد سریع
high speed traffic
ترافیک سریع
high speed printer
چاپگر سریع
high speed
دنده سریع
high speed
سریع السیر
glimpse
نگاه سریع
glimpsed
نگاه سریع
slashes
ضربه سریع
slashed
ضربه سریع
glimpses
نگاه سریع
slash
ضربه سریع
precipitating
خیلی سریع
couriers
پیک سریع
slaps
ضربت سریع
quicker
جلد سریع
scampers
پرواز سریع
rough and ready
سریع العمل
fleeting
سریع الزوال
fleetingly
سریع الزوال
quick
تند و سریع
fleets
عبور سریع
fleet
عبور سریع
quick
جلد سریع
braids
حرکت سریع
scampering
پرواز سریع
scampered
پرواز سریع
braided
حرکت سریع
scamper
پرواز سریع
raids
تک نفوذی سریع
raiding
تک نفوذی سریع
raided
تک نفوذی سریع
quick fire
تیر سریع
continuate
سریع الاتصال
slapping
ضربت سریع
slapped
ضربت سریع
slap
ضربت سریع
quickest
تند و سریع
quickest
جلد سریع
accelofilter
صافی سریع
accelerated depreciation
استهلاک سریع
fasts
سریع السیر
fastest
سریع السیر
fasted
سریع السیر
raid
تک نفوذی سریع
fast
سریع السیر
braid
حرکت سریع
accelerated depreciation
استهلاک سریع
rapid transit
شطرنج سریع
rath
زود رس سریع
rathe
زود رس سریع
repost
ضربت سریع
dispatches
انجام سریع
dispatched
انجام سریع
dispatch
انجام سریع
despatching
انجام سریع
rapid scanning
تقطیع سریع
express
سریع السیر
expresses
سریع صریح
expresses
سریع السیر
expressed
سریع صریح
expressed
سریع السیر
express
سریع صریح
despatches
انجام سریع
despatched
انجام سریع
prompts
سریع کردن
prompted
سریع عاجل
prompted
سریع کردن
prompt
سریع عاجل
prompt
سریع کردن
prompts
سریع عاجل
skitter
حرکت سریع
snapback
بهبودی سریع
bullets
توپ سریع
bullet
توپ سریع
sneak raid
دستبرد سریع
wind sprint
تمرین دو سریع
winder
دویدن سریع
windstorm
باد سریع
expressing
سریع السیر
expressing
سریع صریح
highflyer
دلیجان سریع
hotshot
بارکشی سریع
convert
پاسکاری سریع
quickstep
گام سریع
polypnea
تنفس سریع
speeds
سریع کارکردن
speeding
سریع کارکردن
speed
سریع کارکردن
posthaste
سریع السیر
converted
پاسکاری سریع
operation immediate
اقدام سریع
converting
پاسکاری سریع
highflier
دلیجان سریع
converts
پاسکاری سریع
rapid flow
جریان سریع
rapid fire
تیر سریع
lightning chess
شطرنج سریع
progressive chess
شطرنج سریع
quick recovery
بهبود سریع
quick recovery
رونق سریع
high velocity drop
بارریزی سریع
hypernoea
تنفس سریع
flips
پاس سریع و کوتاه
goods of perishable nature
اموال سریع الفساد
pattered
بطور سریع وردخواندن
surge
جریان سریع وغیرعادی
surges
جریان سریع وغیرعادی
patter
بطور سریع وردخواندن
surged
جریان سریع وغیرعادی
honker
نوعی اتومبیل سریع
Making fast progress.
سریع ترقی کردن
whirl
چرخیدن گردش سریع
whirled
چرخیدن گردش سریع
whirling
چرخیدن گردش سریع
bring something on
<idiom>
دلیل افزایش سریع
keep pace
<idiom>
سریع السیر رفتن
stop dead/cold
<idiom>
سریع توقف کردن
whirls
چرخیدن گردش سریع
zonk out
<idiom>
سریع به خواب رفتن
high speed trafic
رفت و امد سریع
flipped
پاس سریع و کوتاه
flip
پاس سریع و کوتاه
yerk
حرکت سریع و شدید
pattering
بطور سریع وردخواندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com