English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English Persian
whomp up بسرعت تهیه کردن
Other Matches
laying up تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
purveying تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed تهیه کردن سورسات تهیه کردن
streaks بسرعت حرکت کردن
streaking بسرعت حرکت کردن
streaked بسرعت حرکت کردن
quick freeze بسرعت سرد کردن
streak بسرعت حرکت کردن
mushroom بسرعت ایجاد کردن
mushroomed بسرعت ایجاد کردن
mushrooms بسرعت ایجاد کردن
jink بسرعت حرکت کردن
light out بسرعت ترک کردن
darting بسرعت حرکت کردن
darted بسرعت حرکت کردن
mushrooming بسرعت ایجاد کردن
dart بسرعت حرکت کردن
skirl بسرعت باد فرار کردن
booming بسرعت درقیمت ترقی کردن
boomed بسرعت درقیمت ترقی کردن
boom بسرعت درقیمت ترقی کردن
precipitating شتاباندن بسرعت عمل کردن
booms بسرعت درقیمت ترقی کردن
precipitate شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitated شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitates شتاباندن بسرعت عمل کردن
run-throughs بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run through بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run-through بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run up بسرعت خرج و تلف کردن شلیک کردن
zooms وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoomed وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoom وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
purvey تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
castellation تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
procuring تهیه کردن
supply تهیه کردن
affords تهیه کردن
afforded تهیه کردن
affording تهیه کردن
provision تهیه کردن
supplying تهیه کردن
provides تهیه کردن
to find in تهیه کردن
administers تهیه کردن
blends تهیه کردن
provide تهیه کردن
blend تهیه کردن
catering تهیه کردن
caters تهیه کردن
prepare تهیه کردن
prepares تهیه کردن
afford تهیه کردن
processes تهیه کردن
procure تهیه کردن
catered تهیه کردن
administering تهیه کردن
administered تهیه کردن
administer تهیه کردن
cater تهیه کردن
procures تهیه کردن
supplied تهیه کردن
procured تهیه کردن
process تهیه کردن
preparing تهیه کردن
orchestrating هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back-up کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrated هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
get تهیه کردن فهمیدن
effigies تمثال تهیه کردن
enabled تهیه کردن برای
programs برنامه تهیه کردن
triplicate در سه نسخه تهیه کردن
extemporised فورا تهیه کردن
enables تهیه کردن برای
conserving کنسرو تهیه کردن
harnessing اشیاء تهیه کردن
enable تهیه کردن برای
gets تهیه کردن فهمیدن
processes تهیه و تولید کردن
preparations تهیه کردن اتش
prearrange قبلا تهیه کردن
process تهیه و تولید کردن
quadruplicate در چهارنسخه تهیه کردن
extemporises فورا تهیه کردن
preparation تهیه کردن اتش
extemporizing فورا تهیه کردن
program برنامه تهیه کردن
programmes برنامه تهیه کردن
conserve کنسرو تهیه کردن
extemporising فورا تهیه کردن
getting تهیه کردن فهمیدن
fund تهیه وجه کردن
bill تهیه کردن صورتحساب
conserved کنسرو تهیه کردن
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
bills تهیه کردن صورتحساب
extemporized فورا تهیه کردن
funded تهیه وجه کردن
extemporizes فورا تهیه کردن
harness اشیاء تهیه کردن
programme برنامه تهیه کردن
harnessed اشیاء تهیه کردن
enabling تهیه کردن برای
conserves کنسرو تهیه کردن
effigy تمثال تهیه کردن
extemporize فورا تهیه کردن
finances بودجه چیزی را تهیه کردن
boss نقش برجسته تهیه کردن
to draw up تهیه کردن درصف اوردن
draft تهیه کردن پیش نویس
bossed نقش برجسته تهیه کردن
financing بودجه چیزی را تهیه کردن
to raise funds تهیه وجه یاسرمایه کردن
circumstantiate امارات لازمه را تهیه کردن
aminister تهیه کردن بکار بردن
to serve the city with water اب برای شهر تهیه کردن
financed بودجه چیزی را تهیه کردن
bossing نقش برجسته تهیه کردن
mush حریره اردذرت تهیه کردن
drafts تهیه کردن پیش نویس
bosses نقش برجسته تهیه کردن
scabble زمخت وناصاف تهیه کردن
finance بودجه چیزی را تهیه کردن
handwrite نسخه خطی تهیه کردن
drafted تهیه کردن پیش نویس
to provide for old age برای پیری تهیه کردن
outline مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
munition تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
outlines مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
preparative تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
outlining مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
revictual دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
finances علم دارایی تهیه پول کردن
develop توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
financing علم دارایی تهیه پول کردن
develops توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
finance علم دارایی تهیه پول کردن
financed علم دارایی تهیه پول کردن
mekeready تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
formulation تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
mekeready وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
financed درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnish تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
procurement تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
finance درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finances درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
booking نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
To make reservations. To book seats. جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
make تهیه کردن طرح کردن
makes تهیه کردن طرح کردن
furnishing مزین کردن تهیه کردن
put out تهیه کردن اشفته کردن
furnish مزین کردن تهیه کردن
to draw out تهیه کردن طرح کردن
furnishes مزین کردن تهیه کردن
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
rapidly بسرعت
harder بسرعت
hardest بسرعت
fleetly بسرعت
quickly بسرعت
snack بسرعت
hard بسرعت
likea بسرعت
rapidily بسرعت
snacks بسرعت
full tilt بسرعت
mushroom بسرعت رویاندن
scuttling بسرعت دویدن
sweep بسرعت گذشتن از
fleets بسرعت گذشتن
mushrooming بسرعت رویاندن
fleeing بسرعت رفتن
flee بسرعت رفتن
mushrooms بسرعت رویاندن
fleet بسرعت گذشتن
flees بسرعت رفتن
dashes بسرعت رفتن
scuttle بسرعت دویدن
dash بسرعت رفتن
dashed بسرعت رفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com