Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
post haste
بسرعت شتاب فراوان
Other Matches
post haste
با شتاب فراوان
easy money
پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
cyclotron
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
fulsome
فراوان
unsparing
فراوان
superabundant
فراوان
exuberant
فراوان
richly
فراوان
prolific
فراوان
plentiful
فراوان
plenty
فراوان
in abundance
فراوان
in galore
فراوان
redun dantly
فراوان
redundantly
فراوان
galore
فراوان
foison
فراوان
plentifully
فراوان
abundant
فراوان
excessive
فراوان
oodlins
فراوان
profuse
فراوان
oodles
فراوان
feracious
فراوان
exuberantly
فراوان
an abundance of
فراوان
all out
فراوان
copious
فراوان
affluent
فراوان
rapidily
بسرعت
full tilt
بسرعت
fleetly
بسرعت
quickly
بسرعت
snacks
بسرعت
snack
بسرعت
rapidly
بسرعت
likea
بسرعت
hardest
بسرعت
harder
بسرعت
hard
بسرعت
it smells of the lamp
با زحمت فراوان
abundantly
بطور فراوان
abundant element
عنصر فراوان
teeming
فراوان بودن
abound with
فراوان داشتن
plenty of rain
باران فراوان
abound in
فراوان داشتن
overflowing
فراوان ریزش
rife
فراوان عادی
ample
فراوان مفصل
abound
فراوان بودن
lots
بسیار فراوان
feisty
فراوان چابک
f. money
پول فراوان
exuberate
فراوان بودن
teems
فراوان بودن
teemed
فراوان بودن
teem
فراوان بودن
infests
فراوان بودن در
infesting
فراوان بودن در
infested
فراوان بودن در
infest
فراوان بودن در
foison
محصول فراوان
abounds
فراوان بودن
bounteous
باسخاوت فراوان
abounding
فراوان بودن
abounded
فراوان بودن
very
چندان فراوان
amply
بطور فراوان
superrabundant
زیاد فراوان
luxuriant vegetation
گیاهان فراوان
rampant vegetation
گیاهان فراوان
rampant
فراوان حکمفرما
cretaceous
دارای گچ فراوان
sweep
بسرعت گذشتن از
skyrockets
بسرعت بالابردن
scuttles
بسرعت دویدن
at a great rat
بسرعت زیاد
fleets
بسرعت گذشتن
fleet
بسرعت گذشتن
mushroom
بسرعت رویاندن
mushroomed
بسرعت رویاندن
scuttling
بسرعت دویدن
mushrooming
بسرعت رویاندن
mushrooms
بسرعت رویاندن
skyrocket
بسرعت بالابردن
snip
بسرعت قاپیدن
scuttle
بسرعت دویدن
snipped
بسرعت قاپیدن
snipping
بسرعت قاپیدن
whish
بسرعت گذشته
scuttled
بسرعت دویدن
skyrocketing
بسرعت بالابردن
dash
بسرعت رفتن
fleeing
بسرعت رفتن
flee
بسرعت رفتن
skyrocketed
بسرعت بالابردن
dashed
بسرعت رفتن
dashes
بسرعت رفتن
flees
بسرعت رفتن
superabound
زیاد فراوان بودن
pervades
فراوان یا شایع بودن
pervade
فراوان یا شایع بودن
pervaded
فراوان یا شایع بودن
shock head
دارای موی فراوان
here is bread in plenty
نان فراوان داریم
he is f. of money
پول فراوان دارد
in deepest sympathy
با دلسوزی بسیار فراوان
grow rife
فراوان یا متداول شدن
pervading
فراوان یا شایع بودن
a copious choice of food and drink
غذا و نوشیدنی فراوان
copiously
فراوان زیاد مفصلا
to have plenty of time
وقت فراوان داشتن
luxuriance
شکوه وجلال فراوان
knock oneself out
<idiom>
باعث تلاش فراوان
darted
بسرعت حرکت کردن
courses
بسرعت حرکت دادن
scurry
بسرعت حرکت دادن
scurries
بسرعت حرکت دادن
scurried
بسرعت حرکت دادن
dash
بسرعت انجام دادن
coursed
بسرعت حرکت دادن
dashed
بسرعت انجام دادن
scram
بسرعت دور شدن
scurrying
بسرعت حرکت دادن
scrams
بسرعت دور شدن
snowballs
بسرعت زیاد شدن
snowballing
بسرعت زیاد شدن
snowballed
بسرعت زیاد شدن
quick freeze
بسرعت سرد کردن
dart
بسرعت حرکت کردن
snowball
بسرعت زیاد شدن
sonic
وابسته بسرعت صوت
darting
بسرعت حرکت کردن
whomp up
بسرعت تهیه کردن
mushroomed
بسرعت ایجاد کردن
mushroom
بسرعت ایجاد کردن
swoops
بسرعت پایین امدن
course
بسرعت حرکت دادن
swoop
بسرعت پایین امدن
swooped
بسرعت پایین امدن
jink
بسرعت حرکت کردن
jink
بسرعت چرخ زدن
light out
بسرعت ترک کردن
swooping
بسرعت پایین امدن
mushrooming
بسرعت ایجاد کردن
hand over fist
بسرعت وبمقدار زیاد
mushrooms
بسرعت ایجاد کردن
full drive
بسرعت هرچه تمامتر
streaking
بسرعت حرکت کردن
streak
بسرعت حرکت کردن
vamoose
بسرعت عازم شدن
streaked
بسرعت حرکت کردن
streaks
بسرعت حرکت کردن
dashes
بسرعت انجام دادن
labor rich country
کشور با نیروی کار فراوان
overrefinement
تهذیب بسیار اراستگی فراوان
overlabour
با رنج فراوان انجام دادن
luxuriating
فراوان شدن وفور یافتن
luxuriates
فراوان شدن وفور یافتن
overabound
بیش از اندازه فراوان بودن
slather
مقدار فراوان بیش ازاندازه
with much pains
با رنج فراوان با زحمات بسیار
luxuriate
فراوان شدن وفور یافتن
luxuriated
فراوان شدن وفور یافتن
pops
بسرعت عملی انجام دادن
popped
بسرعت عملی انجام دادن
pop
بسرعت عملی انجام دادن
quicky
چیزیکه بسرعت انجام شود
precipitates
شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitate
شتاباندن بسرعت عمل کردن
quickie
چیزیکه بسرعت انجام شود
quickies
چیزیکه بسرعت انجام شود
skirl
بسرعت باد فرار کردن
booms
بسرعت درقیمت ترقی کردن
booming
بسرعت درقیمت ترقی کردن
boom
بسرعت درقیمت ترقی کردن
precipitating
شتاباندن بسرعت عمل کردن
race
مسابقه دادن بسرعت رفتن
raced
مسابقه دادن بسرعت رفتن
races
مسابقه دادن بسرعت رفتن
boomed
بسرعت درقیمت ترقی کردن
precipitated
شتاباندن بسرعت عمل کردن
Joyedevivre
لذت فراوان زندگی
[ریشه فرانسوی]
shock headed
انبوه گیسو دارای موی فراوان
it is a in terms
پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
Ferdowsi is held in the greatest respect.
فردوسی مورد احترام فراوان است
piss off
<idiom>
بسرعت دور شدن
[اصطلاح روزمره]
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
zoomed
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoom
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zooms
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
wisha
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
soups
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
soup
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
scoot
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooted
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoots
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
triple tongue
نتهای سه تایی را بسرعت باساز نایی زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com