English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
blowy بسهولت باطراف منتشر شونده
Other Matches
circumfuse باطراف منتشر کردن
squashy بسهولت خرد وله شونده
issuant منتشر کننده منتشر شونده
epizootic منتشر شونده درمیان جانوران
he looked about باطراف
bespatter باطراف پاشیدن
he walked a باطراف قدم زدن
readily بسهولت
slipover بسهولت جابجاشونده
with ease به اسانی بسهولت
glibly باسانی بسهولت
precipitated غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
handy بسهولت قابل استفاده
step into بسهولت بدست اوردن
handiest بسهولت قابل استفاده
handier بسهولت قابل استفاده
hands down بدون کوشش بسهولت
stereometric بسهولت قابل اندازه گیری
broadcast منتشر
broadcasts منتشر
diffuse منتشر شده
broadcast منتشر کردن
incident light نور منتشر
broadcasts منتشر کردن
irradiate منتشر کردن
irradiated منتشر کردن
put forth منتشر کردن
irradiates منتشر کردن
spreader منتشر کننده
irradiating منتشر کردن
inedited منتشر نشده
diffuse منتشر کردن
give forth منتشر کردن
distributed capacity فرفیت منتشر
get abroad منتشر شدن
diffusor منتشر کننده
spreads منتشر کردن
diffuser منتشر کننده
spread منتشر کردن
unissued <adj.> منتشر نشده
diffusing منتشر کردن
diffusing منتشر شده
circulates منتشر شدن
diffused منتشر شده
circulated منتشر شدن
to make a noise منتشر شدن
diffuses منتشر کردن
circulate منتشر شدن
diffused منتشر کردن
diffuses منتشر شده
widespread شایع همه جا منتشر
propagated error اشتباه منتشر شده
pantropical منتشر درنواحی گرمسیری
pantropic منتشر درنواحی گرمسیری
diffusively بطور منتشر و یا مفصل
unissued shares سهام منتشر نشده
released منتشر ساختن رهایی
spreads منتشر شدن انتشار
spread منتشر شدن انتشار
republish دوباره منتشر کردن
releases منتشر ساختن رهایی
widespreading شایع همه جا منتشر
spreads منتشر کردن یا شدن
release منتشر ساختن رهایی
spread منتشر کردن یا شدن
reported statistics امارهای منتشر شده
posthumous منتشر شده پس از مرگ نویسنده
emitter منتشر کننده پس دهنده امواج
the volume that preceded جلدی که زودتر یاجلوتر منتشر شد
get about ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
diffuses نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffused نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffusing نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
spread [منتشر کردن مایع روی سطح]
diffuse نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
the disease threatens to sprea این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
This dictionary is published(printed) in three volumes. این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
periodicals مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
led دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
light دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lighted دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lightest دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
precedent نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
ecl طراحی مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از منتشر کننده ترانزیستورها به عنوان اتصالات خروجی به مراحل دیگر
precedents نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
diminishing کم شونده
squashy له شونده
deliquescent اب شونده
folding تا شونده
vimineous خم شونده
step down کم شونده
fill in جانشین شونده
excurrent جاری شونده
examinee امتحان شونده
stretchiest گشاد شونده
foldaway کوچک شونده
fusible ذوب شونده
changful جوربجور شونده
frondescent برگ شونده
gelable دلمه شونده
gelable ژلاتینی شونده
fly table میز تا شونده
evanescent محو شونده
comparand قیاس شونده
combinatory ترکیب شونده
ameliorative بهتر شونده
coagulable دلمه شونده
clotty دلمه شونده
clastic تقسیم شونده
clastic جدا شونده
changful دگرگون شونده
causative سبب شونده
base ejection پرتاب شونده از ته
assimilatory هم جنس شونده
concentrator متمرکز شونده
concretive سفت شونده
eruptional منفجر شونده
erubescent سرخ شونده
stretchy گشاد شونده
emissive خارج شونده
deviator منحرف شونده
emanative صادر شونده
displaceable جابجا شونده
dilatant گشاد شونده
deteriorative بدتر شونده
depreciable مستهلک شونده
explosive منفجر شونده
analysand تحلیل شونده
rarefactive رقیق شونده
metastatic جابجا شونده
meliorative بهتر شونده
locator جایگزین شونده
liquescent مایع شونده
latescent پنهان شونده
juvenescent جوان شونده
revulsive جابجا شونده
introgresseive داخل شونده
intrant داخل شونده
migratory جابجا شونده
retractive جمع شونده
recreant تسلیم شونده
proliferous تکثیر شونده
perfusive پخش شونده
perfusive پاشیده شونده
redintegrate تجدید شونده
remittent سبک شونده
osculant واقع شونده
nigrescent سیاه شونده
napidescent سنگ شونده
restrainer مانع شونده
inhibitor مانع شونده
rigescent سفت شونده
rigescent سخت شونده
inbound وارد شونده
tabescent لاغر شونده
pulverulent خرد شونده
hardenable سخت شونده
tensive سفت شونده
tensive وخیم شونده
tilting board صفحه کج شونده
illative منتج شونده
virescent سبز شونده
gray سفید شونده
increscent زیاد شونده
rubescent قرمز شونده
seceder منتزع شونده
seconder دوم شونده
simultaneous with each other با هم واقع شونده
soluble oil روغن حل شونده
inhibiter مانع شونده
ingressive داخل شونده
ingravescent سخت تر شونده
ingoing داخل شونده
ingoing وارد شونده
stretchier گشاد شونده
frequent تکرار شونده
deterrent مانع شونده
deterrents مانع شونده
repressive مانع شونده
fulminating محترق شونده
drying خشک شونده
friable خرد شونده
outgoing صادر شونده
insured بیمه شونده
metabolic دگرگون شونده
accretive زیاد شونده
incoming وارد شونده
payees پرداخت شونده
riser بلند شونده
frequented تکرار شونده
decreasingly بطورکم شونده
frequenting تکرار شونده
conducive منجر شونده
accumulative جمع شونده
congregative جمع شونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com