English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
aport بسوی بندر
Other Matches
cabotage کشتیرانی و حمل کالا از یک بندر به بندر دیگر بدون دورشدن از ساحل
terminal port بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
cabotage کشتیرانی از یک بندر به بندر دیگردرامتداد ساحل
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
towards بسوی
into بسوی
at بسوی
to بسوی
against بسوی
off بسوی
toward بسوی
east بسوی خاوررفتن
soiuth ward بسوی جنوب
landward بسوی زمین
landward بسوی خشکی
selenotropic بسوی ماه
seaward بسوی دریا
inpouring بسوی درون
earthward بسوی زمین
to put a bout بسوی دیگرگرداندن
skyward بسوی اسمان
onward بسوی جلو
over- بسوی دیگر
south wards بسوی جنوب
over بسوی دیگر
off عازم بسوی
spaceward بسوی فضا
easterly بسوی شرق
eastbound بسوی شرق
orientates توجه بسوی خاور
drive to maturity حرکت بسوی بلوغ
goal kick شوت بسوی دروازه
infalling ریزش بسوی درون
earthbound متوجه بسوی زمین
introvert بسوی درون کشیدن
introverts بسوی درون کشیدن
shootings شوت بسوی دروازه
aslant بسوی سراشیب اریبی
northward بسوی شمال شمالا
orientating توجه بسوی خاور
orientate توجه بسوی خاور
base running دویدن بسوی پایگاه
shooting شوت بسوی دروازه
introrsal رو کننده بسوی درون
make for پیش رفتن بسوی
northwards بسوی شمال شمالا
sentimentality گرایش بسوی احساسات
sentimentalism گرایش بسوی احساسات
propulsion فشار بسوی جلو
southwestwards بسوی جنوب غربی
southwestward بسوی جنوب غربی
uptrend تمایل بسوی بالا
introversion برگشت بسوی درون
wester بسوی باختر رفتن
introrse رو کننده بسوی درون
upsurge بسوی بالا موج زدن
westwards بسوی باختر بطرف مغرب
adductive استشهادی بسوی محور کشنده
She is the center of attraction . آن زن همه را بسوی خودش می کشد
south بسوی جنوب نیم روز
continuation حرکت مداوم بسوی سبد
plinking تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
indraght ریزش چیزی بسوی درون
indraft ریزش چیزی بسوی درون
westward بسوی باختر بطرف مغرب
the odds are in our favour احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
We made a long step toward success. قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
postward بسوی محل شروع اسب دوانی
To go cap in hand to someone. دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
sniped از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
transhumant حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
snipe از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
send down پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
snipes از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
harbouring بندر
harboured بندر
harbours بندر
cril سد بندر
harbourless بی بندر
harbour بندر
seaport بندر
port بندر
seaports بندر
harbors بندر
harboring بندر
harbored بندر
wayside بندر
delayed steal دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
tomorow morning . I wI'll leavew for london. فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
terminal port بندر مقصد
main port بندر اصلی
bars پیش بندر
bar پیش بندر
Plymouth بندر پلیموت
treaty port بندر پیمانی
wharfmaster رئیس بندر
way port بندر سر راه
inner harbor بندر داخلی
port بندر ورودی
malaga بندر مالاگا
minor port بندر کوچک
seaports بندر دریایی
secondary port بندر فرعی
port watch نگهبان بندر
port of entry بندر مقصد
port of embarkation بندر عزیمت
port of destination بندر مقصد
seaport دریا بندر
seaport بندر دریایی
on berth در داخل بندر
free ports بندر ازاد
outer harbor پیش بندر
naval port بندر دریایی
free port بندر ازاد
seaports دریا بندر
Abidjan بندر ابیجان
harbour master متصدی بندر
Tel Aviv بندر تلآویو
longshoremen باربرلنگرگاه بندر
Yangon بندر یانگون
jetty اسکله بندر
jetties اسکله بندر
registered port بندر مشخص
port of call بندر لنگراندازی
port of call بندر توقف
ports of call بندر لنگراندازی
aport روبه بندر
destination port بندر مقصد
Sydney بندر سیدنی
harbour master رئیس بندر
harbour dues حقوق بندر
harbor master راهنمای بندر
harbor master رئیس بندر
Bissau بندر بیسائو
Calcutta بندر کلکته
ports of call بندر توقف
Douala بندر دوالا
port بندر گاه
longshoreman باربرلنگرگاه بندر
drive to maturity جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
put into port وارد بندر شدن
out port بندر دور از مقصد
Cape Town بندر کیپ تاون
Georgetown بندر جرج تاون
jetties موج شکن بندر
George Town بندر جرج تاون
jetty موج شکن بندر
lay day روز معطلی در بندر
lay an embargo on در بندر توقیف کردن
named port of destination بندر مقصد مشخص
embargoes توقیف کشتی در بندر
captain of the port افسر انتظامات بندر
ex quay تحویل در بندر مقصد
harbourage پهلو گرفتن در بندر
cril مانع دهانه بندر
embargo توقیف کشتی در بندر
entry plan طرح ورود به بندر
bender gestalt test ازمون طرحهای بندر
destination port بندر تحویل کالا
harbor control tower برج مراقبت بندر
port watch پست نگهبانی بندر
cargo handling at port جابجایی کالا در بندر
Free pree (trade,port). مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
harbour master مسئول بندر متصدی لنگرگاه
water bailiffs مامور تفتیش کشتیها در بندر
controlled port بندر نظامی کنترل شده
clearance papers اسناد خروج کشتی از بندر
to lay one on a ship کشتی را در بندر توقیف کردن
afloat support لجستیکی به طورشناور یا خارج از بندر
roustabout کارگر اسکله یا بندر گاه
portcall زمان رسیدن وسایل به بندر
port of debarkation بندر مقصد حمل کالا
named port of shipment بندر مشخص برای حمل
out bound عازم بیرون رفتن از بندر
fast cruise ازمایش سریع ناو در بندر
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
bender visual motor gestalt test ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
portcapacity فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
port of embarkation بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
yhis port is not yet peopled این بندر هنوز اباد نشده است
sandbar جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
prize of war کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
portmark علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
advancing پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
transient پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transients پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
captain a protest افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
drives راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
surcharges هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com