English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (10 milliseconds)
English Persian
soiuth ward بسوی جنوب
south wards بسوی جنوب
Search result with all words
south بسوی جنوب نیم روز
southwestward بسوی جنوب غربی
southwestwards بسوی جنوب غربی
Other Matches
south-east جنوب شرقی سوی جنوب شرق
south westerly سوی جنوب غرب یا جنوب باختر
south-west جنوب غربی سوی جنوب باختر
south east جنوب خاوری جنوب شرقی
south west جنوب باختر جنوب غربی
toward بسوی
against بسوی
towards بسوی
to بسوی
into بسوی
at بسوی
off بسوی
inpouring بسوی درون
aport بسوی بندر
easterly بسوی شرق
skyward بسوی اسمان
east بسوی خاوررفتن
eastbound بسوی شرق
spaceward بسوی فضا
earthward بسوی زمین
landward بسوی خشکی
landward بسوی زمین
to put a bout بسوی دیگرگرداندن
onward بسوی جلو
over- بسوی دیگر
over بسوی دیگر
selenotropic بسوی ماه
seaward بسوی دریا
off عازم بسوی
sentimentalism گرایش بسوی احساسات
shooting شوت بسوی دروازه
propulsion فشار بسوی جلو
shootings شوت بسوی دروازه
make for پیش رفتن بسوی
earthbound متوجه بسوی زمین
northward بسوی شمال شمالا
northwards بسوی شمال شمالا
drive to maturity حرکت بسوی بلوغ
aslant بسوی سراشیب اریبی
base running دویدن بسوی پایگاه
orientating توجه بسوی خاور
orientates توجه بسوی خاور
infalling ریزش بسوی درون
introrsal رو کننده بسوی درون
introrse رو کننده بسوی درون
uptrend تمایل بسوی بالا
wester بسوی باختر رفتن
goal kick شوت بسوی دروازه
introverts بسوی درون کشیدن
orientate توجه بسوی خاور
sentimentality گرایش بسوی احساسات
introversion برگشت بسوی درون
introvert بسوی درون کشیدن
She is the center of attraction . آن زن همه را بسوی خودش می کشد
plinking تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
adductive استشهادی بسوی محور کشنده
continuation حرکت مداوم بسوی سبد
indraght ریزش چیزی بسوی درون
indraft ریزش چیزی بسوی درون
westwards بسوی باختر بطرف مغرب
westward بسوی باختر بطرف مغرب
upsurge بسوی بالا موج زدن
We made a long step toward success. قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
postward بسوی محل شروع اسب دوانی
the odds are in our favour احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
To go cap in hand to someone. دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
send down پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
sniped از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
transhumant حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
snipes از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
south <adj.> جنوب
south جنوب
delayed steal دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
tomorow morning . I wI'll leavew for london. فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
south western جنوب غربی
south east جنوب شرق
soiuthern cross صلیب جنوب
south east در جنوب خاور
south west جنوب غرب
south westerly جنوب باختری
south western جنوب باختری
southeast جنوب شرقی
southland سرزمین جنوب
southeast جنوب خاوری
south eastern جنوب شرقی
south eastern جنوب خاوری
the south pole قطب جنوب
south west در جنوب باختر
south easterly جنوب خاوری
southbound عازم جنوب
south-west جنوب غرب
southern اهل جنوب
southerner اهل جنوب
south-east جنوب شرق
sou'westers جنوب غربی
southerners اهل جنوب
south-eastern جنوب شرقی
azimuth نقطه جنوب
south-western جنوب غربی
notus باد جنوب
southward سوی جنوب
South Pole قطب جنوب
Antarctic قطب جنوب
lowlander اهل جنوب
drive to maturity جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
in a south easterly direction از جهت جنوب خاور
southwestwards درجهت جنوب باختری
southwestward درجهت جنوب باختری
southeaster باد جنوب شرقی
southwesterner اهل جنوب غربی
southeaster توفان جنوب شرقی
southwestern واقع در جنوب غربی
southwester باد جنوب غربی
southeastward بطرف جنوب شرقی
southeastward در جهت جنوب خاوری
southwest واقع در جنوب غربی
southernmost در اقصی نقطه جنوب
libecchio باد جنوب غربی
south west سوی جنوب باختر
souithernism رسوم واداب جنوب
libeccio باد جنوب غربی
south east سوی جنوب خاور
south easterly سوی جنوب خاور
southern جنوبا بطرف جنوب
antarctic circle مدار قطب جنوب
celestial body south pole قطب جنوب عالم
Antarctic مربوط به قطب جنوب
southwester توفان یا تندباد جنوب غربی
their p was toward the south چشم اندازانهابسوی جنوب بود
souithernism لغت و اصطلاحات مخصوص جنوب
soputheasternmost در دورترین نقطه جنوب شرقی
soiuth ward بطرف جنوب متمایل بجنوب
southeasterner ساکن نواحی جنوب شرقی
south wards بطرف جنوب متمایل بجنوب
judea یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
water moccasin مار سمی ابزی جنوب امریکا
Makri [Fethiye] شهر بندری فتیه در جنوب ترکیه
galleta چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
bahama islands جزایرباهاما واقع درهندغربی و جنوب فلوریدا
zulu اهل ناتال در جنوب افریقا ناتالی
aardwolf کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
peafowl قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
royal palm نخل بلند جنوب فلوریدا و کوبا
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
Monaco ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
platypus پستاندار ابزی ومنقاردار و صدفخوار جنوب استرالیا
wilton نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
ASEAN مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
shout song سرودهای مذهبی خیلی بلندسیاه پوستان جنوب امریکا
arrdwolf [حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
razorback خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
advancing پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
hottentot یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
drives راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
nautilus حلزونهای گرمسیری مارپیچی جنوب اقیانوس ساکن و اقیانوس هند
China denies militarizing South China Sea. چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
colombo plan طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
Murghi rugs فرش های مرغی [این طرح در فرش های جنوب ایران بیشتر دیده شده و نمادی از مرغ یا خروس را بصورت شکل هندسی نشان می دهد.]
Gabbeh گبه [با قالیچه های درشت باف و زبر که ریشه عشایری داشته و منسوب به خراسان و جنوب ایران می باشند. طرح های آن ساده و از رنگ های روشن با گره های فارسی و ترکی می باشد.]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
khamseh خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
Lori Pambak motif ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
Khotan rug فرش ختن [این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com