English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (9 milliseconds)
English Persian
selenotropic بسوی ماه
Search result with all words
against بسوی
westwards بسوی باختر بطرف مغرب
westward بسوی باختر بطرف مغرب
over بسوی دیگر
over- بسوی دیگر
off بسوی
off عازم بسوی
sentimentality گرایش بسوی احساسات
to بسوی
advance پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advancing پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
south بسوی جنوب نیم روز
propulsion فشار بسوی جلو
onward بسوی جلو
at بسوی
drive راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drives راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
towards بسوی
skyward بسوی اسمان
east بسوی خاوررفتن
snipe از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
continuation حرکت مداوم بسوی سبد
into بسوی
introvert بسوی درون کشیدن
introverts بسوی درون کشیدن
landward بسوی خشکی
landward بسوی زمین
orientate توجه بسوی خاور
orientates توجه بسوی خاور
orientating توجه بسوی خاور
shooting شوت بسوی دروازه
shootings شوت بسوی دروازه
eastbound بسوی شرق
easterly بسوی شرق
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
toward بسوی
northward بسوی شمال شمالا
upsurge بسوی بالا موج زدن
adductive استشهادی بسوی محور کشنده
aport بسوی بندر
aslant بسوی سراشیب اریبی
base running دویدن بسوی پایگاه
delayed steal دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
drive to maturity حرکت بسوی بلوغ
drive to maturity جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
earthbound متوجه بسوی زمین
earthward بسوی زمین
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
goal kick شوت بسوی دروازه
indraft ریزش چیزی بسوی درون
indraght ریزش چیزی بسوی درون
infalling ریزش بسوی درون
inpouring بسوی درون
introrsal رو کننده بسوی درون
introrse رو کننده بسوی درون
introversion برگشت بسوی درون
make for پیش رفتن بسوی
northwards بسوی شمال شمالا
plinking تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
postward بسوی محل شروع اسب دوانی
seaward بسوی دریا
send down پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
sentimentalism گرایش بسوی احساسات
soiuth ward بسوی جنوب
south wards بسوی جنوب
southwestward بسوی جنوب غربی
southwestwards بسوی جنوب غربی
spaceward بسوی فضا
the odds are in our favour احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
to put a bout بسوی دیگرگرداندن
transhumant حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
uptrend تمایل بسوی بالا
wester بسوی باختر رفتن
tomorow morning . I wI'll leavew for london. فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
To go cap in hand to someone. دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
She is the center of attraction . آن زن همه را بسوی خودش می کشد
We made a long step toward success. قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com