Dictiornary-Farsi | بسپارش در بستر ثابت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
fixed bed polymerization	بسپارش در بستر ثابت


Other Matches

fluid bed polymerization	بسپارش در بستر سیال
bed factor	ضریب بستر که بستگی به وضعیت مواد رسوبی متحرک در کف بستر دارد
polymerization	بسپارش
suspension polymerization	بسپارش تعلیقی
chain polymerization	بسپارش زنجیری
chain polymerization	بسپارش افزایشی
step polymerization	بسپارش مرحلهای
anionic polymerization	بسپارش انیونی
addition polymerization	بسپارش افزایشی
cationic polymerization	بسپارش کاتیونی
stepwise polymerization	بسپارش مرحلهای
step reaction polymerization	بسپارش مرحلهای
step growth polymerization	بسپارش مرحلهای
free radical polymerization	بسپارش رادیکالی
solution polymerization	بسپارش محلولی
bead polymwerization	بسپارش حبهای
chain growth polymerization	بسپارش زنجیری
chain growth polymerization	بسپارش افزایشی
addition polymerization	بسپارش زنجیری
mass polymerization	بسپارش تودهای
d.p	درجه بسپارش
polycondensation	بسپارش تراکمی
condensation polymerization	بسپارش تراکمی
emulsion polymerization	بسپارش امولسیونی
ionic polymerization	بسپارش یونی
pearl polymerization	بسپارش مرواریدی
degree of polymerization	درجه بسپارش
bulk polymerization	بسپارش تودهای
static employment	کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
ring opening polymerization	بسپارش حلقه گشا
critical degree of polymerization	درجه بحرانی بسپارش
stereopecific polymerization	بسپارش فضا ویژه
average degree of polymerization	درجه متوسط بسپارش
radical ion polymerization	بسپارش یونی رادیکال
interfacical polymerization	بسپارش در سطح مشترک
number average degree of polymerization	میانگین عددی درجه بسپارش
weight average degree of polymerization	میانگین وزنی درجه بسپارش
static test	ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
standing order	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders	دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
nacelle	بستر
sack	بستر
bed	بستر
beds	بستر
sacks	بستر
head stock	بستر
headstock	بستر
sacked	بستر
floor	بستر
floored	بستر
floors	بستر
doss	بستر
abed	در بستر
bedfellows	هم بستر
bedfellow	هم بستر
kip	در بستر رفتن
river bed	بستر رودخانه
bed materials	رسوبات بستر
bedrock	بستر سنگ
bedder	سنگ بستر
bottom profile	نمایه بستر
bed material	رسوبات بستر
bed factor	ضریب بستر
bedrock	سنگ بستر
seabed	بستر دریا
card bed	بستر کارتها
seabed	بستر اقیانوس
bedside	کنار بستر
bed width	عرض بستر
kip	خوابیدن بستر
kipped	در بستر رفتن
kipped	خوابیدن بستر
kipping	در بستر رفتن
kipping	خوابیدن بستر
astir	بیرون از بستر
bed waves	موج بستر
arroyo	بستر نهر
bed ripples	موج بستر
river beds	بستر رودخانه
deathbed	بستر مرگ
bed	بستر پشته
the bed of a river	بستر یک رود
sub base	زیر بستر
lie up	در بستر ماندن
stationary bed	بستر ساکن
natural bed	بستر طبیعی
ocean floor	بستر اقیانوس
raod bed	بستر جاده
bed and breakfast	بستر و صبحانه
riverbed	بستر رودخانه
sand cushion	بستر ماسهای
sea bed	بستر دریا
sick bed	بستر بیماری
stream bed	بستر ابراهه
childbed	بستر زایمان
hot bed	بستر گرم
decumbent	در بستر خوابیده
death bed	بستر مرگ
beds	بستر پشته
bed	بستر زیر کار
river bed level	تراز بستر رودخانه
bituminuos gravel base	بستر شنی قیردار
cuddling	در بستر راحت غنودن
cuddles	در بستر راحت غنودن
bed rock ledge	لایه سنگی کف بستر
cuddled	در بستر راحت غنودن
subgrade	قشر بستر جاده
bed load	بار متحرک بستر
iceman	یخی بستر دوران یخ
he fell ill	به بستر بیماری افتاد
fluid bed vulcanization	وولکانش در بستر سیال
cuddle	در بستر راحت غنودن
beds	بستر زیر کار
excavation in river bed	خاکبرداری در بستر رودخانه
sampled	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sample	مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
lie in	در بستر زایمان بودن ارزیدن
lie-in	در بستر زایمان بودن ارزیدن
summer bed of a river	بستر تابستانی رودخانه مسیل
lying in	در بستر خوابی دوره نفاس
flat bed plotter	رسام با بستر تخت مسطح
strath	بستر پهن مسیر رودخانه
standing	ثابت دستورالعمل ثابت
he is out and a bout	از بستر برخاسته و اماده بیرون رفتن است
steadying	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied	مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
snag boat	کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
caisson	اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
bedsore	زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
fix	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes	ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
hotbeds	بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed	بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
resolute	ثابت
inalterable	ثابت
changeless	ثابت
fixed bridge	پل ثابت
fixing	ثابت
fiducial	ثابت
thetic	ثابت
disputeless	ثابت
steadied	ثابت
sustains	ثابت
sustained	ثابت
sustain	ثابت
constant	ثابت
leger or ledger	ثابت
undeviating <adj.>	ثابت
thetical	ثابت
fix	ثابت
unswerving <adj.>	ثابت
fixes	ثابت
settled	ثابت
incommutable	ثابت
constants	ثابت
stationary	ثابت
steadier	ثابت تر
stables	ثابت
solids	ثابت
firm	ثابت
stable	ثابت
standstill	ثابت
firmer	ثابت
firmest	ثابت
firms	ثابت
rugged	ثابت
patting	ثابت
patted	ثابت
pats	ثابت
pat	ثابت
pegged	ثابت
established	ثابت
fixed	ثابت
specifics	ثابت
equable	ثابت
unshaken	ثابت
indelible	ثابت
hard and fast	ثابت
specific	ثابت
loyal	ثابت
truest	ثابت
immovable	ثابت
truer	ثابت
invariable	ثابت
true	ثابت
static	ثابت
steady	ثابت
steadies	ثابت
steadying	ثابت
solid	ثابت
permanent	ثابت
steadiest	ثابت
fixed head	با نوک ثابت
fixed point	نقطه ثابت
fixed price	قیمت ثابت
fixed light	چراغ ثابت