Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
high polymer	بسپار بزرگ
Other Matches
tail to tail polymer	بسپار دم به دم
head to tail polymer	بسپار سر به دم
head to head polymer	بسپار سر به سر
polymer	بسپار
polymers	بسپار
terpolymer	سه بسپار
isotactic polymer	بسپار تک ارایش
photopolymer	بسپار نوری
polymerize	بسپار کردن
heat resistance polymer	بسپار گرمایی
polymerize	بسپار شدن
branched polymer	بسپار شاخهای
biopolymer	زیست بسپار
three dimensional polymer	بسپار سه بعدی
condensation polymer	بسپار تراکمی
synthetic polymer	بسپار زنجیری
homopolymer	جور بسپار
organic polymer	بسپار الی
regular polymer	بسپار منظم
inorganic polymer	بسپار معدنی
high polymer	بسپار سنگین
syndiotactic polymer	بسپار هم ارایش
living polymer	بسپار زنده
linear polymer	بسپار خطی
polymer chemistry	شیمی بسپار
heteropolymer	ناجور بسپار
atactic polymer	بسپار بی ارایش
irregular polymer	بسپار نامنظم
stereoregular polymer	بسپار فضا ویژه
stereospecific polymer	بسپار فضا ویژه
long chain polymer	بسپار بلند زنجیر
homochain polmer	بسپار جور زنجیر
hetero organic polymer	ناجور بسپار الی
polymerizability	قابلیت بسپار شدن
carbon chain polymer	بسپار زنجیر کربنی
polymolecular polymer	بسپار چند مولکولی
stereoirregular polymer	بسپار بدون نظم فضایی
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
polymers	جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymer	جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
massive	بزرگ
long ton	تن بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
immane	بزرگ
majuscular	بزرگ
majuscule	بزرگ
megapod	بزرگ پا
macrocephalic	بزرگ سر
headmen	بزرگ
headman	بزرگ
of a large size	بزرگ
large sized a	بزرگ
large sized	بزرگ
king size	بزرگ
massively	بزرگ
hugeous	بزرگ
graves	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
voluminous	بزرگ
great	بزرگ
great-	بزرگ
greatest	بزرگ
biggest	بزرگ
bigger	بزرگ
doyennes	زن بزرگ
gates	در بزرگ
gravest	بزرگ
extensive	بزرگ
eminent	بزرگ
small	بزرگ نه
smaller	بزرگ نه
smallest	بزرگ نه
gate	در بزرگ
big	بزرگ
adult	بزرگ
dignified	بزرگ
bulky	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulkier	بزرگ
macro	بزرگ
adults	بزرگ
mightier	بزرگ
mightiest	بزرگ
majestic	بزرگ
grave	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
canis major	سگ بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
decuman	بزرگ
egregious	بزرگ
full bottomed	بزرگ
mighty	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
gross	بزرگ
larger	بزرگ
large	بزرگ
swith	بزرگ
grosses	بزرگ
spankings	بزرگ
swingeing	بزرگ
wallopings	بزرگ
high	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
propylon	در بزرگ
grossed	بزرگ
vasty	بزرگ
grosser	بزرگ
grossest	بزرگ
stour	بزرگ
jumbos	بزرگ
grossing	بزرگ
vast	بزرگ
walloping	بزرگ
extras	بزرگ
majored	بزرگ
majoring	بزرگ
nonus	بزرگ
major	بزرگ
highs	بزرگ
jumbo	بزرگ
highest	بزرگ
spanking	بزرگ
enormous	بزرگ
largest	بزرگ
extra	بزرگ
extra-	بزرگ
to grow [into]	بزرگ شدن
emporia	بازار بزرگ
emporium	بازار بزرگ
blundering	اشتباه بزرگ
blundered	اشتباه بزرگ
cataclysms	سیل بزرگ
cataclysm	سیل بزرگ
emporiums	بازار بزرگ
blunders	اشتباه بزرگ
blunder	اشتباه بزرگ
foyer	راهرو بزرگ
alcove	طاقچه بزرگ
aggrandize	بزرگ کردن
antrum	غار بزرگ
arch enemy	دشمن بزرگ
arch fiend	دیو بزرگ
archfiend	دیو بزرگ
archbshop	اسقف بزرگ
archduchess	دوشس بزرگ
archduke	دوک بزرگ
archenemy	دشمن بزرگ
archpriest	کشیش بزرگ
argosy	کشتی بزرگ
avous	پدر بزرگ
grand father	پدر بزرگ
aggrandise	بزرگ شدن
aggrandise	بزرگ کردن
mausoleums	ارامگاه بزرگ
achievement	کار بزرگ
platter	بشقاب بزرگ
platters	بشقاب بزرگ
on a grand scale <adv.>	در مقیاس بزرگ
paterfamilias	بزرگ خانواده
magnification	بزرگ نمایی
magnifications	بزرگ نمایی
zoom	بزرگ کردن
zoomed	بزرگ کردن
zooms	بزرگ کردن
mausoleum	ارامگاه بزرگ
bass drum	طبل بزرگ
dilate	بزرگ کردن
distending	بزرگ کردن
distends	بزرگ کردن
billow	موج بزرگ اب
billowed	موج بزرگ اب
billowing	موج بزرگ اب
billows	موج بزرگ اب
bulldog	نوعی سگ بزرگ
bulldogs	نوعی سگ بزرگ
whacking	خیلی بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
store	مغازه بزرگ
storing	مغازه بزرگ
distend	بزرگ کردن
nemesis	دشمن بزرگ
dilates	بزرگ کردن
dilating	بزرگ کردن
maximised	بزرگ کردن
maximises	بزرگ کردن
maximising	بزرگ کردن
maximize	بزرگ کردن
maximized	بزرگ کردن
maximizes	بزرگ کردن
maximizing	بزرگ کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com