English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (6 milliseconds)
English Persian
irregular polymer بسپار نامنظم
Other Matches
polymer بسپار
polymers بسپار
terpolymer سه بسپار
tail to tail polymer بسپار دم به دم
head to tail polymer بسپار سر به دم
head to head polymer بسپار سر به سر
homopolymer جور بسپار
syndiotactic polymer بسپار هم ارایش
living polymer بسپار زنده
heat resistance polymer بسپار گرمایی
organic polymer بسپار الی
polymerize بسپار کردن
polymerize بسپار شدن
regular polymer بسپار منظم
condensation polymer بسپار تراکمی
atactic polymer بسپار بی ارایش
biopolymer زیست بسپار
heteropolymer ناجور بسپار
polymer chemistry شیمی بسپار
high polymer بسپار سنگین
inorganic polymer بسپار معدنی
high polymer بسپار بزرگ
three dimensional polymer بسپار سه بعدی
branched polymer بسپار شاخهای
isotactic polymer بسپار تک ارایش
photopolymer بسپار نوری
linear polymer بسپار خطی
synthetic polymer بسپار زنجیری
polymerizability قابلیت بسپار شدن
long chain polymer بسپار بلند زنجیر
polymolecular polymer بسپار چند مولکولی
homochain polmer بسپار جور زنجیر
hetero organic polymer ناجور بسپار الی
carbon chain polymer بسپار زنجیر کربنی
stereospecific polymer بسپار فضا ویژه
stereoregular polymer بسپار فضا ویژه
out of kelter نامنظم
irregular نامنظم
random نامنظم
sporadic <adj.> نامنظم
infrequent <adj.> نامنظم
haywire نامنظم
randomly نامنظم
erratic نامنظم
aperiodic نامنظم
unconventional نامنظم
acrostic نامنظم
stereoirregular polymer بسپار بدون نظم فضایی
random test ازمایش نامنظم
statistic copolymer همبسپار نامنظم
by fits and starts <idiom> به طور نامنظم
skew polygon کثیرالاضلاع نامنظم
irregulars ارتش نامنظم
disorderly نامنظم مختل
jerky نامنظم رونده
erratic block بلوک نامنظم
flares باشعله نامنظم سوختن
flare باشعله نامنظم سوختن
random wound سیم پیچ نامنظم
poorly graded دانه بندی نامنظم
cross grained دارای رگههای نامنظم
jitter حرکت نامنظم اتفاقی
sporadic group گروه نامنظم [ریاضی]
flare روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
bias وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
randomly حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
random حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
flares روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
out of square خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
biases وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
buffet نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
grout بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
buffets نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
cyclopean [معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
to wobble [rotate unevenly] لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
airbrush یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
polymer جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymers جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
fracto stratus ابرهای تکه تکه و نامنظم استراتوس
asynchronous transmission اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com