English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
im regret that بسیار افسوس بخورم که خیلی متاسفم که
Other Matches
extras بسیار خیلی
extra- بسیار خیلی
extra بسیار خیلی
immemorial بسیار قدیم خیلی پیش
it is of a wide distribution در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
i am sorry متاسفم
I am sorry, I don't understand. متاسفم، من متوجه نمیشوم.
My tea isnt cool enough to drink. چایی ام آنقدر خنک نشده که بخورم
I musn't eat food containing ... من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
iam so tired that i cannot eat چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
I could have sworn that there was somebody in the next room . می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
ay افسوس
pities افسوس
pity افسوس
ah افسوس
alack افسوس
wellaway افسوس
pitied افسوس
o dear me افسوس
dear me افسوس
regretted افسوس
o dear اه افسوس
regrets افسوس
alas افسوس
regretting افسوس
dear me! اه افسوس
regret افسوس
ah me افسوس
remorse افسوس
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
bemoan افسوس خوردن
bemoaned افسوس خوردن
bemoans افسوس خوردن
rue افسوس خوردن
rued افسوس خوردن
i express my regret for it افسوس میخورم
rues افسوس خوردن
ruing افسوس خوردن
bemoaning افسوس خوردن
regret افسوس خوردن
compassionate [archaic] افسوس خوردن
commiserate افسوس خوردن
be sorry [apologizing] افسوس خوردن
feel sorry for <idiom> افسوس خوردن
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
woe is me افسوس وای برمن
regret تاسف افسوس خوردن
regretted تاسف افسوس خوردن
regretting تاسف افسوس خوردن
i am sorry افسوس میخورم غمگینم
regrets تاسف افسوس خوردن
sighing افسوس خوردن اه حسرت کشیدن
sigh افسوس خوردن اه حسرت کشیدن
sighed افسوس خوردن اه حسرت کشیدن
sighs افسوس خوردن اه حسرت کشیدن
rattling خیلی تند خیلی خوب
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
lackaday حرف ندا علامت افسوس وتعجب
to be touched [hit] by a pang of regret ناگهانی احساس پشیمانی [افسوس] کردن
to sighfor lost days افسوس روزهای تلف شده راخوردن
lackadaisy حرف ندا علامت افسوس وتعجب
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
emergencies خیلی خیلی فوری
emergency خیلی خیلی فوری
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
it is a thousand pities جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است
you shall rue it از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
detestable بسیار بد
plenty بسیار
very بسیار
sorely بسیار
powerfully بسیار
an abundance of بسیار
parlous بسیار
galore بسیار
awfully بسیار
multifarious بسیار
far and away بسیار
sopping بسیار
far بسیار
beastby بسیار
by far بسیار
precious بسیار
many بسیار
numerous بسیار
no end of بسیار
much بسیار
overly بسیار
multiplicity بسیار
ever so بسیار
out and a way بسیار
sadly بسیار بد
immortally بسیار
not a lettle بسیار
thousand and one بسیار
muckle بسیار
mickle or muckle بسیار
mickle بسیار
desperate بسیار بد
abundant بسیار
longeval بسیار زی
oftentimes بسیار
so mush بسیار
all- بسیار
lashongs بسیار
lot بسیار
lousy <adj.> بسیار بد
all بسیار
terrible <adj.> بسیار بد
awful <adj.> بسیار بد
rotten <adj.> بسیار بد
clinking بسیار
multiped بسیار پا
unco بسیار
very little بسیار کم
seldom بسیار کم
addition polymer بسیار افزایشی
chasm فرق بسیار
precipitance تعجیل بسیار
devilish بسیار بد اهریمنی
oliguresis پیشاب بسیار کم
addition resin بسیار افزایشی
ogygian بسیار کهنه
abysm بسیار عمیق
chasms فرق بسیار
abyss بسیار عمیق
multocular بسیار چشم
precisionist بسیار دقیق
crucially بسیار سخت
crucial بسیار سخت
abysses بسیار عمیق
prepotency نفوذ بسیار
multitudinously با گروه بسیار
of great importance بسیار مهم
multitude گروه بسیار
multivincular بسیار پیوند
stunning بسیار خوب
multitudes گروه بسیار
precipitancy تعجیل بسیار
damn فحش بسیار
polyphonic بسیار صدا
polyphagous بسیار غذا
polyhistor دانش بسیار
polyhistor بسیار دانی
nymphs زن بسیار زیبا
nymph زن بسیار زیبا
polygram شکل بسیار خط
pleophagous بسیار خوار
polygonal بسیار پهلو
prodigy بسیار زیرک
prodigies بسیار زیرک
ravenous بسیار گرسنه
pointdovice بسیار درست
polygonal بسیار گوشه
polychromatic بسیار رنگ
polychromic بسیار رنگ
pianissimo بسیار اهسته
polyphonous بسیار صدا
dammit فحش بسیار
overripe بسیار رسیده
polystome جانور بسیار
many books کتابهای بسیار
primordial بسیار کهن
point device بسیار درست
heartbreak اندوه بسیار
polystomatous جانور بسیار
polysemous بسیار معنی
polysemia بسیار معنایی
peracute بسیار حاد
peracute بسیار سخت
perfervid بسیار باحرارت
manifold بسیار زیاد
overrefinement تصفیه بسیار
multisonous بسیار صدا
hunky dory بسیار خوب
infernality زشتی بسیار
overly بسیار گرانه
e. use ful بسیار سودمند
dozens of girls ذختران بسیار
squeaky clean بسیار تمیز
the d. is in him بسیار شروراست
thank you very much بسیار ممنونم
supersubtlety زرنگی بسیار
superheat بسیار گرم
dirt cheap بسیار ارزان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com