English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
it is very important بسیار اهمیت دارد
Other Matches
what matter? چه اهمیت دارد
what the odds چه اهمیت دارد
intellectualist کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
does it matter to you ایا برای شما اهمیت دارد
he has much merit بسیار شایستگی دارد
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
countertenors خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
countertenor خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
hub (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
secondary در درجه دوم اهمیت یا کم اهمیت تر از اولین
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fields روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fielded روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
of secondary importance از حیث اهمیت د ردرجه دوم دردرجه دوم اهمیت
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
weeniest بی اهمیت
off the map بی اهمیت
weeny بی اهمیت
of no account بی اهمیت
small time بی اهمیت
technical کم اهمیت
weenier بی اهمیت
dimensions اهمیت
dimension اهمیت
worthful پر اهمیت
inconseqential بی اهمیت
momentous با اهمیت
seriousness اهمیت
small-time بی اهمیت
of no significance بی اهمیت
two-bit بی اهمیت
main با اهمیت
materiality اهمیت
two bit بی اهمیت
unimportant بی اهمیت
importance اهمیت
significance اهمیت
inconsiderable بی اهمیت
momentousness اهمیت
small change کم اهمیت
nonsignificant کم اهمیت
notability اهمیت
piddling بی اهمیت
notbility اهمیت
of no consequence بی اهمیت
indifferent بی اهمیت
matters اهمیت
unmeaning بی اهمیت
trifler بی اهمیت
concernment اهمیت
inconsequential بی اهمیت
emphasis اهمیت
mattering اهمیت
mattered اهمیت
self importance اهمیت
matter اهمیت
worthless بی اهمیت
negligible بی اهمیت
weensy بی اهمیت
weightiness اهمیت
immaterial بی اهمیت
self consequence اهمیت بخود
slight شخص بی اهمیت
to make an account of اهمیت دادن به
trivia چیزهای بی اهمیت
to attach importance to اهمیت دادن به
slightest شخص بی اهمیت
slighter شخص بی اهمیت
relative importance اهمیت نسبی
slighted شخص بی اهمیت
stress اهمیت تاکید
snippersnapper ادم بی اهمیت
trivialising بی اهمیت شدن
trivialises بی اهمیت دانستن
trivialises بی اهمیت شدن
trivialised بی اهمیت دانستن
trivialised بی اهمیت شدن
slights شخص بی اهمیت
slighting شخص بی اهمیت
trivialising بی اهمیت دانستن
small timer ادم بی اهمیت
small beer چیز بی اهمیت
trivialize بی اهمیت شدن
stresses اهمیت تاکید
to come in to notice اهمیت پیداکردن
to set at d. اهمیت ندادن
nobodies ادم بی اهمیت
tolay street on اهمیت دادن
account اهمیت گزارش
tom thumb شخص بی اهمیت
never mind اهمیت ندهید
minutiae جزئیات کم اهمیت
of f.importance اهمیت مهمترین
playdown اهمیت ندادن
moment زمان اهمیت
significance مفهوم اهمیت
moments زمان اهمیت
piece de resistance کارپر اهمیت
nobody ادم بی اهمیت
to make light of اهمیت ندادن
to make a point of اهمیت دادن
stressing اهمیت تاکید
to give prominence to اهمیت دادن
to let slid اهمیت ندادن به
accenting اهمیت دادن
accented اهمیت دادن
accent اهمیت دادن
last but not least نه از حیث اهمیت
least significant کم اهمیت ترین
let it go hang اهمیت ندهید
pip-squeak <idiom> شخص کم اهمیت
whippersnapper ادم بی اهمیت
lordling لردکوچک یا بی اهمیت
whippersnappers ادم بی اهمیت
opuscule چیز بی اهمیت
economic significance اهمیت اقتصادی
emphasize اهمیت دادن
to take into account اهمیت دادن به
accents اهمیت دادن
emphasized اهمیت دادن
memorable حائز اهمیت
emphasizes اهمیت دادن
meaner بی اهمیت حد وسط
importing اهمیت داشتن
emphasising اهمیت دادن
emphasises اهمیت دادن
gravity اهمیت شدت
no object اهمیت ندارد
no matter اهمیت ندارد
dont mention it اهمیت ندارد
meanest بی اهمیت حد وسط
magnitude قدر اهمیت
emphasised اهمیت دادن
mean بی اهمیت حد وسط
criticalness اهمیت موقع
registered قابل اهمیت
imported اهمیت داشتن
emphasizing اهمیت دادن
trivialize بی اهمیت دانستن
fingerling چیزکوچک و بی اهمیت
it does not matter اهمیت ندارد
trivializing بی اهمیت دانستن
trivializing بی اهمیت شدن
trivializes بی اهمیت دانستن
trivializes بی اهمیت شدن
trivialized بی اهمیت دانستن
trivialized بی اهمیت شدن
I couldn't care less. [colloquial] <idiom> اهمیت نمیدهم.
status اهمیت یا موقعیت
inconsiderably بی داشتن اهمیت
import اهمیت داشتن
concerns اهمیت داشتن
I don't give a damn. <idiom> اهمیت نمیدهم.
concern اهمیت داشتن
pith مخ استخوان اهمیت
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
most significant bit با اهمیت ترین بیت
most significant digit با اهمیت ترین رقم
circumstance شرایط محیط اهمیت
lsb کم اهمیت ترین بیت
extenuation کاهش اهمیت جرم
to lay stress on something بچیزی اهمیت دادن
of relative importance دارای اهمیت نسبی
opusculum اثریا نوشته بی اهمیت
to carry weight نفوذ یا اهمیت داشتن
schmaltzy کوچک وکم اهمیت
schmalz کوچک وکم اهمیت
secondarily با اهمیت درجه دوم
chaff چیزکم بها یا بی اهمیت
consequential دارای اهمیت پربرایند
small potato ادم یا چیز بی اهمیت
schmaltz کوچک وکم اهمیت
What do I care ... اهمیت نمی دهم ...
princelet شاهزاده کم اهمیت وگمنام
pismire ادم حقیر و بی اهمیت
valor ارزش مادی اهمیت
consequentially با اهمیت دادن به خود
princekin شاهزاده کم اهمیت وگمنام
ulterior در درجخ دوم اهمیت
overrates زیاد اهمیت دادن به
interest اهمیت [مهم ] [جالب]
least significant bit کم اهمیت ترین بیت
it is of no importance هیچ اهمیت ندارد
overrate زیاد اهمیت دادن به
overrated زیاد اهمیت دادن به
overrating زیاد اهمیت دادن به
minims چیز کم اهمیت وخرد
it is of no moment هیچ اهمیت ندارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com