English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
abyss بسیار عمیق
abysses بسیار عمیق
abysm بسیار عمیق
Other Matches
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
fathomless عمیق
deepest عمیق
deep عمیق
deeper عمیق
deep rooted عمیق
profound عمیق
grand opera اپرای عمیق
willie waught جرعه عمیق
midnight دل شب تاریکی عمیق
profoundly بطور عمیق
deep well چاه عمیق
deep targets هدفهای عمیق
channeled قسمت عمیق اب
channel قسمت عمیق اب
advance cracking ترکهای عمیق
depth adjustment تنظیم عمیق
in-depth دقیق و عمیق
heartstrings احساسات عمیق
deep drawing کشش عمیق
deep fording عبور از اب عمیق
deep hole boring سوراخ عمیق
deep hole drilling سوراخ عمیق
recondite عمیق پیچیده
deep percolation نفوذ عمیق
channelled قسمت عمیق اب
crevasses شکاف عمیق
canyon دره عمیق
channeling قسمت عمیق اب
channels قسمت عمیق اب
sopor خواب عمیق
soaking pit کوره عمیق
depth charges خرج عمیق
depth charge خرج عمیق
canyons دره عمیق
inhalation نفس عمیق
suspiration نفس عمیق
pit type furnace کوره عمیق
crevasse شکاف عمیق
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
deep charge خرج عمیق دریایی
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
deep fording عبوراز پایاب عمیق
deep sleep خواب عمیق [روانشناسی]
slow-wave sleep [SWS] خواب عمیق [روانشناسی]
to be dead asleep در خواب عمیق بودن
pit type furnace کوره نوع عمیق
psychognosy مطالعه عمیق روانی
pit furnace crane جراثقال کوره عمیق
psychognosis مطالعه عمیق روانی
bathyal مربوط به دریای عمیق
canons دره عمیق وباریک
ebb tide جریان جذر عمیق
clunks صدای عمیق و تو خالی
clunk صدای عمیق و تو خالی
subsoil شخم عمیق زدن
subsoil ploughing شخم گود یا عمیق
in a world of one's own <idiom> مشکل عمیق داشتن
suspire نفس عمیق کشیدن
heartstring عمیق ترین احساسات دل
diving well قسمت عمیق استخر
canon دره عمیق وباریک
ravine دره تنگ و عمیق
To take a deep breath . نفس عمیق کشیدن
steep دارای شیب عمیق
steepest دارای شیب عمیق
deep supporting fire اتش پشتیبانی عمیق
ravines دره تنگ و عمیق
plunges گودال عمیق سرازیری تند
total discharge تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
plunge گودال عمیق سرازیری تند
depth-adjustment mechanism طرز کار تنظیم عمیق
deep hole boring machine دستگاه مته سوراخ عمیق
tarn دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
bore hole pump تلمبه توربینی چاه عمیق
deep minefield میدان مین عمیق زیرابی
deep hole drilling machine دستگاه مته سوراخ عمیق
plunged گودال عمیق سرازیری تند
rut جای چرخ عمیق روی شوسه
subcutis عمیق ترین قسمت زیر پوست
ruts جای چرخ عمیق روی شوسه
heart strings عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
hungry [تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
deep discharge تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
I have thought long and hard about it. خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
straddle trench خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
precious بسیار
very بسیار
lashongs بسیار
by far بسیار
plenty بسیار
far بسیار
mickle بسیار
mickle or muckle بسیار
muckle بسیار
not a lettle بسیار
beastby بسیار
multiped بسیار پا
no end of بسیار
oftentimes بسیار
out and a way بسیار
overly بسیار
unco بسیار
very little بسیار کم
thousand and one بسیار
far and away بسیار
multiplicity بسیار
much بسیار
ever so بسیار
detestable بسیار بد
multifarious بسیار
longeval بسیار زی
immortally بسیار
an abundance of بسیار
many بسیار
so mush بسیار
seldom بسیار کم
awful <adj.> بسیار بد
terrible <adj.> بسیار بد
abundant بسیار
lousy <adj.> بسیار بد
parlous بسیار
all- بسیار
all بسیار
lot بسیار
desperate بسیار بد
rotten <adj.> بسیار بد
numerous بسیار
galore بسیار
awfully بسیار
clinking بسیار
sorely بسیار
sopping بسیار
powerfully بسیار
sadly بسیار بد
thank you very much بسیار ممنونم
primes بسیار مهم
primed بسیار مهم
infernality زشتی بسیار
prime بسیار مهم
supersubtlety زرنگی بسیار
supereminent بسیار بلند
superfine بسیار فریف
superheat بسیار گرم
inappreciable نامحسوس بسیار کم
the d. is in him بسیار شروراست
brilliant بسیار درخشان
hunky dory بسیار خوب
death trap بسیار خطرناک
e. use ful بسیار سودمند
dozens of girls ذختران بسیار
death traps بسیار خطرناک
dirt cheap بسیار ارزان
diaphoresis خوی بسیار
deluxe بسیار زیبا
delightsome بسیار دلپسند
desperate بسیار سخت
finest بسیار اماده
fined بسیار اماده
all-powerful بسیار نیرومند
high strung بسیار حساس
heavy poll ارا بسیار
heart break اندوه بسیار
fine بسیار اماده
hairline rule خط بسیار نازک
v.l.f. بسامد بسیار کم
frigid بسیار سرد
gelid بسیار سرد
ad nauseam بسیار زننده
ultramodern بسیار تازه
polyhistor دانش بسیار
polystome جانور بسیار
precipitance تعجیل بسیار
perfervid بسیار باحرارت
peracute بسیار سخت
peracute بسیار حاد
precipitancy تعجیل بسیار
overripe بسیار رسیده
precisionist بسیار دقیق
overrefinement تصفیه بسیار
prepotency نفوذ بسیار
oliguresis پیشاب بسیار کم
ogygian بسیار کهنه
pianissimo بسیار اهسته
polystomatous جانور بسیار
polysemous بسیار معنی
polyhistor بسیار دانی
polygram شکل بسیار خط
polygonal بسیار پهلو
polygonal بسیار گوشه
polychromic بسیار رنگ
polychromatic بسیار رنگ
polyphonic بسیار صدا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com