English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
lots بسیار فراوان
Search result with all words
it is of a wide distribution در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
overrefinement تهذیب بسیار اراستگی فراوان
with much pains با رنج فراوان با زحمات بسیار
in deepest sympathy با دلسوزی بسیار فراوان
Other Matches
easy money پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
prolific فراوان
redundantly فراوان
plenty فراوان
fulsome فراوان
richly فراوان
exuberant فراوان
copious فراوان
oodles فراوان
oodlins فراوان
plentifully فراوان
affluent فراوان
in abundance فراوان
galore فراوان
in galore فراوان
redun dantly فراوان
foison فراوان
exuberantly فراوان
excessive فراوان
unsparing فراوان
abundant فراوان
an abundance of فراوان
feracious فراوان
profuse فراوان
plentiful فراوان
superabundant فراوان
all out فراوان
amply بطور فراوان
teems فراوان بودن
abundantly بطور فراوان
teemed فراوان بودن
teem فراوان بودن
superrabundant زیاد فراوان
abound فراوان بودن
abounding فراوان بودن
infest فراوان بودن در
infested فراوان بودن در
infesting فراوان بودن در
infests فراوان بودن در
abounds فراوان بودن
abounded فراوان بودن
teeming فراوان بودن
f. money پول فراوان
luxuriant vegetation گیاهان فراوان
post haste با شتاب فراوان
abound in فراوان داشتن
abound with فراوان داشتن
abundant element عنصر فراوان
it smells of the lamp با زحمت فراوان
rampant فراوان حکمفرما
bounteous باسخاوت فراوان
exuberate فراوان بودن
cretaceous دارای گچ فراوان
foison محصول فراوان
feisty فراوان چابک
rampant vegetation گیاهان فراوان
ample فراوان مفصل
very چندان فراوان
overflowing فراوان ریزش
rife فراوان عادی
plenty of rain باران فراوان
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
pervade فراوان یا شایع بودن
here is bread in plenty نان فراوان داریم
superabound زیاد فراوان بودن
he is f. of money پول فراوان دارد
knock oneself out <idiom> باعث تلاش فراوان
grow rife فراوان یا متداول شدن
to have plenty of time وقت فراوان داشتن
a copious choice of food and drink غذا و نوشیدنی فراوان
pervaded فراوان یا شایع بودن
luxuriance شکوه وجلال فراوان
pervades فراوان یا شایع بودن
pervading فراوان یا شایع بودن
shock head دارای موی فراوان
post haste بسرعت شتاب فراوان
copiously فراوان زیاد مفصلا
slather مقدار فراوان بیش ازاندازه
overabound بیش از اندازه فراوان بودن
labor rich country کشور با نیروی کار فراوان
luxuriates فراوان شدن وفور یافتن
luxuriated فراوان شدن وفور یافتن
luxuriating فراوان شدن وفور یافتن
overlabour با رنج فراوان انجام دادن
luxuriate فراوان شدن وفور یافتن
Joyedevivre لذت فراوان زندگی [ریشه فرانسوی]
it is a in terms پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
Ferdowsi is held in the greatest respect. فردوسی مورد احترام فراوان است
shock headed انبوه گیسو دارای موی فراوان
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
Vistory was dearly bought . پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
Mahogany was once abundant [prolific] in the tropical forests. یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
jam session اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
opens تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
Perspex خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
open تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opened تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
lot بسیار
oftentimes بسیار
desperate بسیار بد
mickle بسیار
mickle or muckle بسیار
longeval بسیار زی
lashongs بسیار
all- بسیار
no end of بسیار
an abundance of بسیار
all بسیار
many بسیار
awful <adj.> بسیار بد
plenty بسیار
detestable بسیار بد
multifarious بسیار
not a lettle بسیار
much بسیار
muckle بسیار
far بسیار
multiped بسیار پا
out and a way بسیار
precious بسیار
very بسیار
sadly بسیار بد
lousy <adj.> بسیار بد
seldom بسیار کم
sopping بسیار
galore بسیار
immortally بسیار
far and away بسیار
so mush بسیار
awfully بسیار
parlous بسیار
very little بسیار کم
powerfully بسیار
multiplicity بسیار
sorely بسیار
ever so بسیار
numerous بسیار
clinking بسیار
terrible <adj.> بسیار بد
beastby بسیار
abundant بسیار
overly بسیار
rotten <adj.> بسیار بد
unco بسیار
thousand and one بسیار
by far بسیار
multivincular بسیار پیوند
e. use ful بسیار سودمند
multisonous بسیار صدا
multitudinously با گروه بسیار
too expensive <adj.> بسیار گران
multisonant بسیار صدا
be unable to say boo to a goose بسیار ترسو
polyphonic بسیار صدا
well-to-do <idiom> بسیار ثروتمند
multiform بسیار شکل
multidentate بسیار دندان
multangular بسیار گوشه
heavy poll ارا بسیار
meticulosity دقت بسیار
many persons مردمان بسیار
high strung بسیار حساس
hunky dory بسیار خوب
many books کتابهای بسیار
prepotent بسیار توانا
inappreciable نامحسوس بسیار کم
heart break اندوه بسیار
hairline rule خط بسیار نازک
much was said بسیار چیزهاگفته شد
much rain باران بسیار
much pleased بسیار خوشتود
overpriced <adj.> بسیار گران
dozens of girls ذختران بسیار
gelid بسیار سرد
infernality زشتی بسیار
thank you very much بسیار ممنونم
high-pitched بسیار شیبدار
low-rise نه بسیار بلند
multi-millionaire بسیار پولدار
polystome جانور بسیار
polystomatous جانور بسیار
polysemous بسیار معنی
polysemia بسیار معنایی
multi-millionaire بسیار ثروتمند
multi-millionaires بسیار پولدار
multi-millionaires بسیار ثروتمند
overly بسیار گرانه
squeaky clean بسیار تمیز
wedded بسیار علاقمند
cloying بسیار احساساتی
death traps بسیار خطرناک
death trap بسیار خطرناک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com