Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
i paid dearly for it
بسیار گران برایم تمام شد
Other Matches
I paid dearly for this mistake .
این اشتباه برایم گران تمام شد
priceless
بسیار گران
too expensive
<adj.>
بسیار گران
overpriced
<adj.>
بسیار گران
worth a kings ransom
بسیار گران بها
beyoned price
بی قیمت بسیار گران بها
i paid dear for it
برای من گران تمام شد
dear bought
گران تمام شده
pyrrhic victory
پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
interminable
تمام نشدنی بسیار دراز
scattered design
طرح افشان
[طرحی مخلوط و پرکار از انواع نگاره ها که بسیار پر کار بوده و تمام فضاهای متن فرش را می پوشاند.]
dear bought
جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
vlsi
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
ultra high frequency
بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f.
بسامد بسیار بسیار زیاد
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
I have outgrown my suits.
لباسهایم برایم تنگ شده
Bring me a few sheets of paper .
چند صفحه کا غذ برایم بیاور
Please get me a taxi.
لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
Keep a free(an empty)seat for me.
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
I don't
[ couldn't ]
give a damn about it.
<idiom>
برایم اصلا مهم نیست.
Please bring me the orifinal letter .
عین نامه را برایم بیاورید
Could you bring me ... ?
ممکن است ... برایم بیاورید؟
i must answer for the damages
ازعهده خسارت ان باید برایم
It is too easy for me.
برایم مثل آب خوردن است
He told me in so many words .
عینا" اینطور برایم گفت
It is easy for me.
برایم خیلی آسان است
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
terminate
تمام شدن تمام کردن
Please take my suitcase.
خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
This is my last chance .
این برایم آخرین فرصت است
These shoes are too big for me .
این کفشها برایم گشاد است
May I have an ashtray?
ممکن است یک زیرسیگاری برایم بیاورید؟
Tell me hpw you escaped.
برایم بگه چطور فرار کردی
May I have an iron?
ممکن است یک اتو برایم بیاورید؟
Mother left me 500 tomans .
مادرم برایم 500 تومان گذاشت
I've been set up!
برایم پاپوش درست کرده اند!
Drop me a line .
برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
May I have a blanket?
ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
Please take that bag.
خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
These shoes are too tight for me.
این کفشها برایم تنگ است
The notice is too short
[for me]
.
آگاهی
[برایم]
خیلی کوتاه مدت است.
May I have some ...?
آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
May I have a bath towel?
ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
May I have some ...?
آیا ممکن است کمی ... برایم بیاورید؟
help any one .
برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
May I have some soap?
ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
Give me a full account of the events.
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
May I have the drink list, please?
ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
May I have the menu, please?
ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
Can I have some more ...?
آیا ممکن است کمی دیگر ... برایم بیاورید؟
May I have some toiletpaper?
ممکن است چند تا کاغذ توالت برایم بیاورید؟
Thats no news to me.
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
Please take this luggage.
خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
May I have some hangers?
ممکن است چند تا چوب لباسی برایم بیاورید؟
Please send me information on ...
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
onerous
گران
costly
گران
overpriced
گران
costlier
گران
at a great penny worth
گران
dearly
گران
dear
گران
dearer
گران
costliest
گران
dearest
گران
heavy
گران
sumptuous
گران
expensive
گران
dears
گران
heaviest
گران
heavies
گران
heavier
گران
pricey
گران
massive
گران کوه
high priced
گران بها
high money
پول گران
dear bought
گران خرید
high interest
بهره گران
highs
سخت گران
endears
گران کردن
expensively
گران بها
be too dear
گران بودن
endear
گران کردن
massively
گران کوه
high value
گران قیمت
dearest
گران کردن
valuable
گران بها
dearer
گران کردن
to sell dearly
گران فروختن
big ticket
گران قیمت
high
سخت گران
endeared
گران کردن
dears
گران کردن
deluxe
مجلل گران
dear
گران کردن
natatores
شنا گران
stingy
گران کیسه
highest
سخت گران
state-of-the-art
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
overburden
گران بار شدن
You have paid too much for your car .
اتوموبیلت را گران خریدی
prohibitive
گران جلوگیری کننده
It is too expensive.
خیلی گران است.
not too expensive
خیلی گران نباشد.
exclusive
منحصر بفرد گران
viscosity
قوام گران روی
This is really expensive !
این چه گران است !
prohibitory
گران جلوگیری کننده
white elephants
گران و پر خرج و کم فایده
The price of butter has gone up . butter has become expensive .
کره گران شده
high
وافر گران گزاف
white elephant
گران و پر خرج و کم فایده
highest
وافر گران گزاف
highs
وافر گران گزاف
high
وسیله گران یا با کارایی بالا
costs an arm and a leg
<idiom>
[فوق العاده پرخرج یا گران]
highest
وسیله گران یا با کارایی بالا
assays
عیارگیری فلزات گران قیمت
assay
عیارگیری فلزات گران قیمت
highs
وسیله گران یا با کارایی بالا
He overcharged us.
پایمان گران حساب کرد
She took umbrage at your remark .
سخن شما برایش گران آمد
The hotel has overcharged me .
هتل گران پایم حساب کرده
gems
سنگ گران بها جواهر نشان کردن
manganic
دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
pallet
ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
gem
سنگ گران بها جواهر نشان کردن
thunderscan
یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
a white elephant
شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
A thing you dont want is dear at any price.
<proverb>
چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
pallets
ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
glyptics
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
Hotel accommodation is rather expensive there.
قیمت
[اتاق]
هتل آنجا واقعا گران است.
We do not usually go places that cost a lot of money.
ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
manganesian
مغنیسایی دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
white elephants
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephant
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
Smoking makes you ill and it is also expensive.
سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
He bought them expensive presents, out of guilt.
او
[مرد]
بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
I simply cant concentrate.
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panorama
تمام نما اینه تمام نما
panoramas
تمام نما اینه تمام نما
full track
تمام شنی خودرو تمام شنی
bulls
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
much
بسیار
so mush
بسیار
plenty
بسیار
longeval
بسیار زی
detestable
بسیار بد
very little
بسیار کم
clinking
بسیار
ever so
بسیار
numerous
بسیار
far and away
بسیار
seldom
بسیار کم
unco
بسیار
immortally
بسیار
very
بسیار
lashongs
بسیار
galore
بسیار
thousand and one
بسیار
awfully
بسیار
parlous
بسیار
powerfully
بسیار
sorely
بسیار
multifarious
بسیار
abundant
بسیار
out and a way
بسیار
overly
بسیار
lot
بسیار
precious
بسیار
sadly
بسیار بد
desperate
بسیار بد
beastby
بسیار
no end of
بسیار
oftentimes
بسیار
all
بسیار
all-
بسیار
far
بسیار
an abundance of
بسیار
sopping
بسیار
multiped
بسیار پا
awful
<adj.>
بسیار بد
multiplicity
بسیار
mickle
بسیار
mickle or muckle
بسیار
muckle
بسیار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com