Dictiornary-Farsi | بشقابک نظری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 102 (7 milliseconds)

English	Persian
theoretical plate	بشقابک نظری


Search result with all words

h.e.t.p	plate theoretical equivalentof height ارتفاع معادل بشقابک نظری
height equivalent of theroretical plate	ارتفاع معادل بشقابک نظری
Other Matches

bubble cap plate column	ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
bubble tray column	ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
theorization	تحقیقات نظری استدلال نظری
bubble tray	بشقابک حباب
theoretical	نظری
opinionative	نظری
visionaries	نظری
visionary	نظری
indiscrimination	بی نظری
theoretic	نظری
armchairs	نظری
armchair	نظری
theoretical chemistry	شیمی نظری
inspectional	نظری دیدنی
theoretical value	مقدار نظری
unique in every sense of the word	از هر نظری بی مانند
latitudinarianism	وسیع نظری
theoretical type	سنخ نظری
in theory	درعلم نظری
illiberal views	تنگ نظری
insularism	تنگ نظری
a priori	تئوری و نظری
expected value	مقدار نظری
metaphsics	فلسفه نظری
theoretical span	دهانه نظری
theoretical competition	رقابت نظری
subjectivism	حالت نظری
theoretical frequency	بسامد نظری
revisionary	تجدید نظری
pure mathematics	ریاضیات نظری
provinciality	تنگ نظری
peninsularity	تنگ نظری
theoretical mode	نمای نظری
notionalist	عالم نظری
narrow minddedness	کوتع نظری
theoretical rising	طلوع نظری
metapolitics	سیاسیات نظری
sight check	مقابله نظری
theoretical setting	غروب نظری
erotics	عشق نظری
theory	علم نظری
parochialism	کوته نظری
spans	دهانه نظری
spanning	دهانه نظری
span	دهانه نظری
objectivity	اصل بی نظری
spanned	دهانه نظری
theories	اصول نظری
dogmatic theology	لاهوت نظری
oversights	اشتباه نظری
oversight	اشتباه نظری
theory	تحقیقات نظری
objectivity	بیطرفی و بی نظری
theories	علم نظری
theory	اصول نظری
theories	تحقیقات نظری
theorising	تحقیقات نظری کردن
theorising	استدلال نظری کردن
theorised	تحقیقات نظری کردن
theorised	استدلال نظری کردن
theorists	طرفدار استدلال نظری
theoretics	تحقیقات نظری در علوم
theorist	طرفدار استدلال نظری
theorises	استدلال نظری کردن
theorize	تحقیقات نظری کردن
theorized	استدلال نظری کردن
visionary	وابسته بدلایل نظری
visionaries	وابسته بدلایل نظری
theorize	استدلال نظری کردن
notionalist	متخصص علوم نظری
notionalist	هواخواه استدلال نظری
theorises	تحقیقات نظری کردن
A comparison of theory and practice.	مقایسه ای از نظری و عمل.
theorizing	تحقیقات نظری کردن
theorizing	استدلال نظری کردن
theorizes	تحقیقات نظری کردن
short sighted	ناشی از کوته نظری
theorizes	استدلال نظری کردن
theorized	تحقیقات نظری کردن
that is a good idea	خوب نظری است
dogmatics	علم الهیات نظری
hull speed	حداکثر سرعت نظری قایق
theorists	متخصص علوم نظری نگرشگر
doctrinal	عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
short sight	نزدیک بینی کوتاه نظری
theorist	متخصص علوم نظری نگرشگر
to theorise [about something] [British E]	استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
There is no disagreement among us.	اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
to make a remark	حرفی زدن افهار نظری کردن
to theorize [about something]	استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
pedantry or pedantism	پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
I don't want to say anything about that.	من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
pedantize	پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
I wI'll not comment on this issue.	درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
kinetic theory of heat	عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
thermostatics	اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
inquisitions	نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisition	نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
What does Main Street think of this policy?	بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟

theoretical plate

بشقابک نظری