Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
to count
بشماره مردم یا سپاهی لشگر نگاه کردن
Other Matches
soldiers
سپاهی سربازی کردن
soldier
سپاهی سربازی کردن
to outflank an army
گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
keek
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
corpsman
سپاهی
troopers
سپاهی
trooper
سپاهی
sepoy
سپاهی
legionary
سرباز سپاهی
trouper
عضو دسته نمایش دهندگان سپاهی
democracies
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscite
مردم خواست رای قاطبه مردم
popular
مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscites
مردم خواست رای قاطبه مردم
arose
لشگر
corps
لشگر
armies
لشگر
rearguard
پس لشگر
army
لشگر
division
لشگر
divisions
لشگر
gloats
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
intradivision
در داخل لشگر
vanguard
پیش لشگر
division engineer
مهندسی لشگر
division artillery
توپخانه لشگر
division commander
فرمانده لشگر
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
division engineer
یکان مهندسی لشگر
division support command
فرماندهی پشتیبانی لشگر
division support area
منطقه پشتیبانی لشگر
panzer
لشگر زرهی المانی
airial division
لشگر محمول هوایی
rear barrier
حد عقب سپاه یا لشگر
intradivision
داخل لشگری داخله لشگر
foray
پیشتاز لشگر گروه یورتچی
forays
پیشتاز لشگر گروه یورتچی
look at me
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
rub shoulders with others
با مردم امیزش کردن
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
To be a good mixer.
با مردم خوب جوشیدن ( معاشرت کردن )
to crib
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to copy
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to plagiarize
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to make friends
[to make connections]
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
stares
رک نگاه کردن
leered
نگاه کج کردن
see
نگاه کردن
squints
چپ نگاه کردن
sees
نگاه کردن
squint
چپ نگاه کردن
squinted
چپ نگاه کردن
stare
رک نگاه کردن
stared
رک نگاه کردن
regard
نگاه کردن
dirty look
<idiom>
چپ چپ نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look.
چپ چپ نگاه کردن
to set eyes on
نگاه کردن
to look on with
نگاه کردن
regards
نگاه کردن
regarded
نگاه کردن
leer
نگاه کج کردن
eyes
نگاه کردن
eye
نگاه کردن
eyeing
نگاه کردن
to dwell on
نگاه کردن
eying
نگاه کردن
squinny
کج کج نگاه کردن
to look daggers
چپ چپ نگاه کردن
leering
نگاه کج کردن
to watch
نگاه کردن
leers
نگاه کج کردن
ogles
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogle
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogled
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogling
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
population
تعداد مردم مردم
populations
تعداد مردم مردم
to make
[commit]
a faux pas
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
civilian preparedness for war
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
gaze
خیره نگاه کردن
to stael a look
دزدانه نگاه کردن
gazed
بادقت نگاه کردن
gazed
خیره نگاه کردن
gaze
بادقت نگاه کردن
gapes
خیره نگاه کردن
to look at somebody askance
به کسی چپ چپ نگاه کردن
gaping
باشگفتی نگاه کردن
gazes
خیره نگاه کردن
gaped
باشگفتی نگاه کردن
gaping
خیره نگاه کردن
gloat
خیره نگاه کردن
look
نگاه کردن نگریستن
looked
نگاه کردن نگریستن
looks
نگاه کردن نگریستن
gazing
بادقت نگاه کردن
to have a look at something
بچیزی نگاه کردن
gazing
خیره نگاه کردن
stares
خیره نگاه کردن
gloated
خیره نگاه کردن
gazes
بادقت نگاه کردن
gape
باشگفتی نگاه کردن
gloating
خیره نگاه کردن
gloats
خیره نگاه کردن
gape
خیره نگاه کردن
stared
خیره نگاه کردن
gaped
خیره نگاه کردن
to look a bout
بهر سو نگاه کردن
stare
خیره نگاه کردن
pry
فضولانه نگاه کردن
peek
زیرچشمی نگاه کردن
pry
بادقت نگاه کردن
pries
فضولانه نگاه کردن
pries
بادقت نگاه کردن
pried
بادقت نگاه کردن
to look through ones fingers
نگاه دزدانه کردن
gapes
باشگفتی نگاه کردن
to look at each other
به یکدیگر نگاه کردن
thumb one's nose
<idiom>
با تنفر نگاه کردن
peeks
زیرچشمی نگاه کردن
peeking
زیرچشمی نگاه کردن
glow
نگاه سوزان کردن
glowed
نگاه سوزان کردن
look about
بهر سو نگاه کردن
to look behind
پشت سر را نگاه کردن
to look down
با نگاه مطیع کردن
to look forward
نگاه کردن انتظارداشتن
to make eyes at
عاشقانه نگاه کردن
skews
منحرف کج نگاه کردن
look up
نگاه کردن مراجعهای
skewing
منحرف کج نگاه کردن
skew
منحرف کج نگاه کردن
peering
با دقت نگاه کردن
peered
با دقت نگاه کردن
peer
با دقت نگاه کردن
to run through
نگاه اجمالی کردن در
glows
نگاه سوزان کردن
peeked
زیرچشمی نگاه کردن
squinny
زیرچشمی نگاه کردن
glowered
خیره نگاه کردن
glared
خیره نگاه کردن
glim
نگاه اجمالی کردن
goggled
چپ نگاه کردن گشتن
gawking
احمقانه نگاه کردن
gawks
بی خیال نگاه کردن
glowering
خیره نگاه کردن
glower
خیره نگاه کردن
glare
خیره نگاه کردن
gawks
احمقانه نگاه کردن
glares
خیره نگاه کردن
goggle
چپ نگاه کردن گشتن
glowers
خیره نگاه کردن
gawk
احمقانه نگاه کردن
pried
فضولانه نگاه کردن
gorgonize
خیره نگاه کردن
keek
نگاه دزدانه کردن
gawk
بی خیال نگاه کردن
gawked
بی خیال نگاه کردن
gawked
احمقانه نگاه کردن
goggling
چپ نگاه کردن گشتن
gawking
بی خیال نگاه کردن
peeped
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
languishes
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
to look forward expectantly to the future
با انتظار به آینده نگاه کردن
retained
ابقاء کردن نگاه داشتن
languish
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
leering
از گوشه چشم نگاه کردن
give someone a black look
با خشم به کسی نگاه کردن
leer
از گوشه چشم نگاه کردن
retain
ابقاء کردن نگاه داشتن
gawping
مات و احمقانه نگاه کردن
languishing
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
to drink in with ones eyes
بچشم خریداری نگاه کردن
teleview
به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
gawps
مات و احمقانه نگاه کردن
leers
از گوشه چشم نگاه کردن
leered
از گوشه چشم نگاه کردن
retaining
ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrates
نگاه داشتن تقدیس کردن
gazed
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
glower
اخم کردن نگاه خیره
gazes
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
glowering
اخم کردن نگاه خیره
retains
ابقاء کردن نگاه داشتن
to look one up and down
بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
gazing
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
glowers
اخم کردن نگاه خیره
languished
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
snooped
نگاه تجسس امیز کردن
glowered
اخم کردن نگاه خیره
oeillade
با کرشمه نگاه کردن غمزه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com