Dictiornary-Farsi | بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
panoramically	بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته


Other Matches

machine gun	به مسلسل بستن مسلسل
machine guns	به مسلسل بستن مسلسل
night piece	دورنمای شب
plaster background	دورنمای گچ کاری
seascape	دورنمای دریا
seascapes	دورنمای دریا
prospect of the future	دورنمای اینده
backgrounds	دورنمای عقب
cyclorama	دورنمای گردبین
background	دورنمای عقب
perspective	دورنمای سه بعدی سه بعد نمائی
perspectives	دورنمای سه بعدی سه بعد نمائی
poor prospects for the steel industry	دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
away	پیوسته بطور پیوسته
cube	هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cubes	هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
unceasing	مسلسل
uninterrupted	مسلسل
machine gunner	مسلسل چی
mitrailleuse	مسلسل
reel	مسلسل
machine gun	مسلسل
reels	مسلسل
reeling	مسلسل
reeled	مسلسل
serial	مسلسل
catenary	مسلسل
serials	مسلسل
machine guns	مسلسل
running hand	خط مسلسل
catenation	مسلسل
sorites	مسلسل
catenulate	مسلسل
submachinegun	مسلسل دستی
successive	متوالی مسلسل
seriatim	بطور مسلسل
serially	بطور مسلسل
rafale	رگبار مسلسل
sub-machine guns	مسلسل دستی
continued propotion	تناسب مسلسل
serializing	مسلسل کردن
serializes	مسلسل کردن
serialized	مسلسل کردن
serialize	مسلسل کردن
serialising	مسلسل کردن
serialises	مسلسل کردن
serialised	مسلسل کردن
machine guns	به مسلسل بستن
machine gun	به مسلسل بستن
in series	بطور مسلسل
lewis gun	یکجور مسلسل
unbroken	مسلسل ناشکسته
cyclic	مسلسل رگبار
sub-machine gun	مسلسل دستی
unbroke	مسلسل ناشکسته
tommy gun	مسلسل دستی
peals	صدای مسلسل غوغا
continuum	رشته مسلسل تسلسل
skate mount	رینگ و پایه مسلسل
peal	صدای مسلسل غوغا
pealed	صدای مسلسل غوغا
pealing	صدای مسلسل غوغا
soritical	مبنی برقیام مسلسل
suite	رشته مسلسل اپارتمان
pom-pom	مسلسل خودکار دورزن
suites	رشته مسلسل اپارتمان
race ring	رینگ و پایه مسلسل
pom-poms	مسلسل خودکار دورزن
tract	داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
pom pom	مسلسل خود کار02 تا 04میلیمتری
tracts	داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
pill box	خانه کوچک اشیان مسلسل
In chronological order.	بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
sten	مسلسل سبک 9 میلمتری انگلیسی
catenate	چون دانههای زنجیر مسلسل کردن
twitter	صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
skate mount	پایه دوار مسلسل روی خودرو
twittered	صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittering	صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
chain react	دچار واکنشهای مسلسل وزنجیری شدن
unilinear	دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
twitters	صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
seriate	دارای تسلسل یاشماره ترتیب مسلسل
strafing	به مسلسل بستن هدفهای زمینی به وسیله هواپیما
nordenfelt	یکجور مسلسل که سوئدی اختراع کرده است
strafes	با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
strafe	با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
strafed	با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
accession number	نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
pantoscope	دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
panoramic camera	دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
for ever and aday	پیوسته
incessantly	پیوسته
d. in	پیوسته
uninterrupted	پیوسته
continous	پیوسته
legato	پیوسته
cursive	پیوسته
allied	پیوسته
for evermore	پیوسته
never ceasing	پیوسته
ceaselessly	پیوسته
contiguous	پیوسته
continued	پیوسته
incessant	پیوسته
burst	پیوسته
coadunate	پیوسته
in connexion with	پیوسته به
bursts	پیوسته
married	پیوسته
perpetually	پیوسته
round-the-clock	پیوسته
unremittingly	پیوسته
proximate	پیوسته
everywhen	پیوسته
continuous	پیوسته
continual	پیوسته
concomitant	پیوسته
syndetic	پیوسته
alway	پیوسته
attached	پیوسته
affined	پیوسته
ceaseless	پیوسته
on and on	پیوسته
conjoint	پیوسته
on end	پیوسته
coalescent	پیوسته
cohesive	به هم پیوسته
eternal	پیوسته
non-stop	پیوسته
annexed	پیوسته
peal	صدای پیوسته
conjunct	بهم پیوسته
continuous forms	ورقههای پیوسته
continuous spectrum	طیف پیوسته
continuous function	تابع پیوسته
continuous paper	کاغذ پیوسته
continuous processing	پردازش پیوسته
continuous process	فرایند پیوسته
continuous phase	فاز پیوسته
continuous form	ورقه پیوسته
pealed	صدای پیوسته
pealing	صدای پیوسته
continuate	پیوسته بهم
adjoined	پیوسته بودن
haunt	پیوسته امدن به
continuous data	دادههای پیوسته
haunts	پیوسته امدن به
continuous distributions	توزیع پیوسته
burster	فرم پیوسته
whittle	پیوسته کم کردن
continuous duty	کار پیوسته
continuous error	خطای پیوسته
adjoins	پیوسته بودن
adjoin	پیوسته بودن
accrete	بهم پیوسته
peals	صدای پیوسته
burst mode	حالت پیوسته
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
sympetalous	پیوسته گلبرگ
diligency	کوشش پیوسته
without rest	پیوسته لاینقطع
nid nod	پیوسته جنباندن
nid nod	پیوسته جنبیدن
linked list	لیست پیوسته
insobriety	شرب پیوسته
aggregates	بهم پیوسته
aggregate	بهم پیوسته
inseparate	بهم پیوسته
contiguous	همجوار پیوسته
collective	بهم پیوسته
diligence	کوشش پیوسته
without intermission	پیوسته لاینقطع
symphsis	عضو پیوسته
sustained yield	بازده پیوسته
forever	جاویدان پیوسته
thereunto	بضمیمیه ان پیوسته به ان
to be in a state of f.	پیوسته درتغییربودن
accretion	رشد پیوسته
to whittle at	پیوسته بریدن
vicinal	در همسایگی پیوسته
compact	بهم پیوسته
compacted	بهم پیوسته
compacting	بهم پیوسته
compacts	بهم پیوسته
permanent water level	تراز پیوسته اب
against	پیوسته مجاور
gamophyllous	پیوسته برگ
continuous traffic line	خط پیوسته امد و شد
ex post	بوقوع پیوسته
continuous variable	متغیر پیوسته
full time	پیوسته کار
flow chip	براده پیوسته
end to end	سرهم پیوسته
gamopetalous	پیوسته گلبرگ
gamosepalous	پیوسته کاسبرگ
collateral measures	اقدامت پیوسته
incessant drinking	پیوسته گساری
connected measures	اقدامت پیوسته
continuous scrolling	حرکت پیوسته