Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
tun	بشکه بزرگ
Other Matches
tun	بقدر یک بشکه ادم یا چیز بشکه مانند
cade	بشکه
butt	بشکه ته
butted	بشکه ته
butts	بشکه ته
cotainer	بشکه
barrel	بشکه
barrels	بشکه
barpel	بشکه
casks	بشکه
cask	بشکه
barrel	در بشکه کردن
taphole	سوراخ بشکه
drafted	از بشکه ریختن
drafts	از بشکه ریختن
draft	از بشکه ریختن
iron barrel	بشکه اهنی
barrel sling	گره بشکه
barrels	در بشکه کردن
trunk	بشکه صندوق
bale sling strop	حلقه بشکه
kg	مخفف بشکه
trunks	بشکه صندوق
bilge	شکم بشکه
skip car	بشکه ی برگردان
gasoline drum	بشکه بنزین
trusser	بشکه ساز
firkin	بشکه چوبی
faucet	شیر بشکه
rundlet	بشکه کوچک
runlet	بشکه کوچک
faucets	شیر بشکه
gasoline barrel	بشکه بنزین
stave	دنده بشکه
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
bungs	چوب پنبه بشکه
bunging	چوب پنبه بشکه
hopper car	بشکه ی قیفی شکل
bunged	چوب پنبه بشکه
bung	چوب پنبه بشکه
scuttlebutt	بشکه اب عرشه کشتی
puncheon	بشکه یاخمره باده
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
barrels	لوله جنگ افزار بشکه
barrel	لوله جنگ افزار بشکه
on tap <adj.>	همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
vacuity	قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
ullage	قسمتی از حجم بشکه یا هرفرف دیگری که خالی باشد
chock	[گوه یا تکه چوبی که چرخ یا بشکه را از غلتیدن باز می دارد.]
kilderkin	چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
shook	: مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
smaller	بزرگ نه
voluminous	بزرگ
smallest	بزرگ نه
vasty	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
doyennes	زن بزرگ
spanking	بزرگ
megapod	بزرگ پا
majuscule	بزرگ
gates	در بزرگ
nonus	بزرگ
massive	بزرگ
immane	بزرگ
massively	بزرگ
gate	در بزرگ
headman	بزرگ
headmen	بزرگ
majuscular	بزرگ
hugeous	بزرگ
great-	بزرگ
spankings	بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
propylon	در بزرگ
extensive	بزرگ
grave	بزرگ
graves	بزرگ
gravest	بزرگ
stour	بزرگ
bigger	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
swith	بزرگ
macro	بزرگ
long ton	تن بزرگ
eminent	بزرگ
mightier	بزرگ
mightiest	بزرگ
of a large size	بزرگ
large sized a	بزرگ
adults	بزرگ
biggest	بزرگ
bulkier	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulky	بزرگ
small	بزرگ نه
big	بزرگ
king size	بزرگ
large sized	بزرگ
dignified	بزرگ
adult	بزرگ
mighty	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
vast	بزرگ
egregious	بزرگ
decuman	بزرگ
majoring	بزرگ
majored	بزرگ
major	بزرگ
wallopings	بزرگ
highs	بزرگ
extra-	بزرگ
extras	بزرگ
grossing	بزرگ
grossest	بزرگ
largest	بزرگ
large	بزرگ
full bottomed	بزرگ
enormous	بزرگ
swingeing	بزرگ
walloping	بزرگ
canis major	سگ بزرگ
gross	بزرگ
grossed	بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
grosses	بزرگ
extra	بزرگ
highest	بزرگ
jumbo	بزرگ
jumbos	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
great	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
larger	بزرگ
grosser	بزرگ
greatest	بزرگ
majestic	بزرگ
high	بزرگ
dilating	بزرگ کردن
dilates	بزرگ کردن
maximizes	بزرگ کردن
archpriest	کشیش بزرگ
archduke	دوک بزرگ
swells	بزرگ شدن
macrocyte	هاگدان بزرگ
whacking	خیلی بزرگ
grand father	پدر بزرگ
long boat	کرجی بزرگ
maximized	بزرگ کردن
maximize	بزرگ کردن
archenemy	دشمن بزرگ
maximising	بزرگ کردن
maximises	بزرگ کردن
big bang	انفجار بزرگ
maximised	بزرگ کردن
avous	پدر بزرگ
macrography	بزرگ نگاری
giant slalmon	مارپیچ بزرگ
billowed	موج بزرگ اب
big league	لیگ بزرگ
goodman	بزرگ خانواده
gor bellied	شکم بزرگ
distend	بزرگ کردن
billow	موج بزرگ اب
distending	بزرگ کردن
billowing	موج بزرگ اب
billows	موج بزرگ اب
giant corporation	شرکت بزرگ
maximizing	بزرگ کردن
bass fiddle	ویلن سل بزرگ
gamp	چتر بزرگ
swell	بزرگ شدن
swelled	بزرگ شدن
bonefire	اتش بزرگ
bulldogs	نوعی سگ بزرگ
bulldog	نوعی سگ بزرگ
distends	بزرگ کردن
megalopolis	بزرگ شهر
major cycle	چرخه بزرگ
enlarge	بزرگ کردن
enlarged	بزرگ کردن
cleek	قلاب بزرگ
enlarges	بزرگ کردن
major epilepsy	صرع بزرگ
d. store	مغازه بزرگ
major planets	سیارات بزرگ
megalocephalia	بزرگ سری
conger	مارماهی بزرگ
master mind	فکر بزرگ
amplified	بزرگ شدن
mandore	ماندولین بزرگ
amplifies	بزرگ شدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com