English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
myelencephalon بصل النخاع قسمت عقب مغز
Other Matches
bulbs بصل النخاع
bulb بصل النخاع
medulla oblongata بصل النخاع
olivary body بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
metencephalon قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
throttle عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
portion قسمت
caboodle قسمت
portions قسمت
snick قسمت
agencies قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
agency قسمت
compartmental قسمت قسمت
unit قسمت
internode قسمت
pieces قسمت
it fell to my lot to go قسمت
section قسمت
kismet قسمت
instalments قسمت
piece قسمت
arm قسمت
in sections قسمت قسمت
units قسمت
percentage قسمت
percentages قسمت
data division قسمت
feck قسمت
sections قسمت
batch قسمت
batches قسمت
installments قسمت
head stall قسمت سر
plank قسمت
in part در یک قسمت
instalment قسمت
rashers قسمت
partitions قسمت
components قسمت
divisions قسمت
sects قسمت
department قسمت
segments قسمت
departments قسمت
underfoot قسمت کف پا
division قسمت
partition قسمت
part قسمت
segment قسمت
sect قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
cantos قسمت
canto قسمت
component قسمت
party قسمت
Corp قسمت
compartments قسمت
compartment قسمت
grist قسمت
ratios قسمت
ratio قسمت
rasher قسمت
detachment قسمت
detachments قسمت
dole قسمت
installation property دارایی قسمت
straighter قسمت مستقیم
straightest قسمت مستقیم
flat قسمت پهن
installation property اموال قسمت
hypoderm قسمت زیرجلد
preludes قسمت مقدماتی
hilted قسمت عقبی
headquarters detachment قسمت قرارگاه
initial اولین قسمت
straight قسمت مستقیم
head piece قسمت بالا
flattest قسمت پهن
massing قسمت عمده
masses قسمت عمده
activities قسمت یکان
beginning قسمت اول
patrols قسمت گشتی
patrolling قسمت گشتی
patrolled قسمت گشتی
northward قسمت شمالی
patrol قسمت گشتی
subsection قسمت فرعی
subsections قسمت فرعی
foot قسمت پایینی
key facility قسمت مهم
bulk قسمت بزرگ
bulk قسمت عمده
mass قسمت عمده
installation type نوع قسمت
beginnings قسمت اول
intelligence service قسمت اطلاعات
intercommand بین قسمت
interservice داخل قسمت
midst قسمت وسط
activity قسمت یکان
linear portion قسمت خطی
advance section قسمت جلویی
parcel قسمت گره
proportions سهم قسمت
proportion سهم قسمت
broadest قسمت پهن
broader قسمت پهن
broad قسمت پهن
cable block قسمت کابل
actine قسمت خارجی
legs بخش قسمت
leg بخش قسمت
concertina fold یک قسمت به یک جهت
control section قسمت کنترل
parcels قسمت گره
where درکدام قسمت
better part قسمت بیشتر
advance point قسمت نوک
advance point قسمت سر جلودار
advance party قسمت پیشرو
advance detachment قسمت سرجلودار
advance detachment قسمت پیشرو
aircraft section قسمت هواپیمایی
administration building قسمت اداری
artillery corps قسمت توپخانه
ashi noko قسمت داخلی کف پا
bachelor quarters قسمت مجردی
active installation قسمت فعال
seen قسمت سوم see
initials اولین قسمت
initialling اولین قسمت
forehand قسمت ممتاز
exosphere قسمت خارجی جو
sects قسمت کردن
departments قسمت شعبه
sapper قسمت حفاری
sapper قسمت مهندسی
sappers قسمت حفاری
sappers قسمت مهندسی
department قسمت هیئت
hauling part قسمت کشنده
department قسمت شعبه
prelude قسمت مقدماتی
forehands قسمت ممتاز
sect قسمت کردن
engineer division قسمت مهندسی
forepart قسمت جلو
initialled اولین قسمت
initialing اولین قسمت
initialed اولین قسمت
black body قسمت خطرناک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com