English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
retail بصورت جزئی فروختن
Other Matches
picker دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
wholesale بصورت عمده فروختن
retail trade معامله بصورت جزئی
retail bin انبار اقلام جزئی یا اماد جزئی
combat resolution تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
to put on the market فروختن
to place on the market فروختن
vend فروختن
hawks فروختن
hawked فروختن
hawk فروختن
sell-outs فروختن
monger فروختن
sell-out فروختن
market فروختن
marketed فروختن
markets فروختن
sell out فروختن
undercuts فروختن
undercut فروختن
realizing فروختن
realizes فروختن
realized فروختن
sell فروختن
sells فروختن
turn over <idiom> فروختن
selling فروختن
realize فروختن
realising فروختن
realised فروختن
realises فروختن
to sell or pat up at a بمزایده فروختن
undersell ارزان تر فروختن
to sell dearly گران فروختن
to sell off ارزان فروختن
remainder باتخفیف فروختن
sell for cash نقد فروختن
to sell عمده فروختن
sell by auction به مزایده فروختن
slaughtered به زیان فروختن
to save bot cash نقد فروختن
forward sale نسیه فروختن
credit sale نسیه فروختن
to sell short سام فروختن
sell like hotcakes <idiom> سریعا فروختن
to sell یکجا فروختن
to sell by retail خرده فروختن
resell دوباره فروختن
reselling دوباره فروختن
resells دوباره فروختن
resold دوباره فروختن
sell on credit نسیه فروختن
sell off یکجا فروختن
slaughter به زیان فروختن
slaughters به زیان فروختن
saddle bag خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
selling فروختن بفروش رفتن
To sell something at a loss. چیزی را باضرر فروختن
sells فروختن بفروش رفتن
regrate یکجاخریدن وخرده فروختن
to sell at a loss بضر یا زیان فروختن
sell فروختن بفروش رفتن
to deal in futures کالایاسهام پیش فروختن
variable stroke پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
sell-outs یکجا فروختن خیانت کردن
to bring to the hammer هراج کردن بهراج فروختن
hawked جار زدن و جنس فروختن
sell out یکجا فروختن خیانت کردن
hawk جار زدن و جنس فروختن
sell-out یکجا فروختن خیانت کردن
hawks جار زدن و جنس فروختن
peach design نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
sell off ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
sell up a debtor دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
vitrify بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
slow moving کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
piddling جزئی
snatchy جزئی
remotest جزئی
rushed جزئی
two limbed دو جزئی
minute جزئی
petty جزئی
rush جزئی
snatching جزئی
hexamerous شش جزئی
indifferent جزئی
ternal سه جزئی
nominal جزئی
remotest جزئی کم
potties جزئی
potty جزئی
remote جزئی کم
smallest جزئی کم
remote جزئی
remoter جزئی کم
remoter جزئی
partial جزئی
adaphorous جزئی
smaller جزئی کم
small جزئی کم
rushing جزئی
inappreciable جزئی
inconsiderable جزئی
peddling جزئی
corpuscular جزئی
negligible جزئی
portions جزئی
paultry جزئی
imperceptible جزئی
peppercorns جزئی
peppercorn جزئی
trifling جزئی
fiddling جزئی
parcel جزئی از یک کل
haxamerous شش جزئی
portion جزئی
A part of the whole . جزئی از کل
duple دو جزئی
retail جزئی
parcels جزئی از یک کل
picayune جزئی
paltry جزئی
snatch جزئی
picayubnish جزئی
snatched جزئی
triparite سه جزئی
sexpartite شش جزئی
snatches جزئی
dump بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
bundling فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundles فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundle فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
excursus بحث جزئی
extrinsic جزئی ضمیمه
fewtrils چیز جزئی
fractionary جزئی خرد
wholly or in part جزئی یا کلی
inconspicuous جزئی غیرمحسوس
fractional damage خسارت جزئی
insignificantly بطور جزئی
quadripartite چهار جزئی
glim درک جزئی
incomplete breakdown شکست جزئی
drop in the bucket <idiom> مقداری جزئی
tertramerous چهار جزئی
heptamerous هفت جزئی
flesh wound زخم جزئی
a minor incident یک حادثه جزئی
dodecamerous دوازده جزئی
shading اختلاف جزئی
incidentals رویداهای جزئی
partial adjustment تطابق جزئی
it is immaterial جزئی است
septempartite هفت جزئی
particular average خسارت جزئی
partial order ترتیب جزئی
partial adjustment تعدیل جزئی
fractionally بطور جزئی
parial derivative مشتق جزئی
quinquepartite پنج جزئی
immaterial معنوی جزئی
nuances فرق جزئی
nuance فرق جزئی
nips چیزی جزئی
nipped چیزی جزئی
partial competition رقابت جزئی
partial correctness صحت جزئی
partial correlation همبستگی جزئی
particular average خسارات جزئی
retail جزئی فروشی
partial pressure فشار جزئی
partial plan برنامه جزئی
partial loss زیان جزئی
partial function تابع جزئی
partial fraction کسر جزئی
partial eqilibrium تعادل جزئی
pettily بطور جزئی
nugae نکات جزئی
nip چیزی جزئی
retail bin انبار جزئی
gewgaws چیز جزئی
incidental جزئی ضمنی
clause جزئی از جمله
clauses جزئی از جمله
detail جزئی از اثر
detailing جزئی از اثر
partial مغرض جزئی
lobed چند جزئی
light laod بار جزئی
skirmishes جنگ جزئی
skirmish جنگ جزئی
pair هرچیز دو جزئی
gewgaw چیز جزئی
trivialism چیز جزئی
opuscule اثر جزئی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com