English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
wisp بصورت حلقه در اوردن
wisps بصورت حلقه در اوردن
Other Matches
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
echelon بصورت پلکان در اوردن
polarised بصورت متضاد در اوردن
polarising بصورت متضاد در اوردن
polarize بصورت متضاد در اوردن
story بصورت داستان در اوردن
ensphere بصورت کروی در اوردن
polarizes بصورت متضاد در اوردن
echelons بصورت پلکان در اوردن
miniaturizing بصورت مینیاتوردر اوردن
miniaturizes بصورت مینیاتوردر اوردن
miniaturize بصورت مینیاتوردر اوردن
miniaturised بصورت مینیاتوردر اوردن
ingot بصورت شمش در اوردن
miniaturising بصورت مینیاتوردر اوردن
miniaturises بصورت مینیاتوردر اوردن
romances بصورت تخیلی در اوردن
romance بصورت تخیلی در اوردن
polarizing بصورت متضاد در اوردن
relativize بصورت نسبی در اوردن
synopsize بصورت اجمال در اوردن
articles بصورت مواد در اوردن
mythologize بصورت افسانه در اوردن
article بصورت مواد در اوردن
theatricalize بصورت تاتر در اوردن
monetize بصورت پول در اوردن
polarises بصورت متضاد در اوردن
dramatization بصورت نمایش در اوردن
substantivize بصورت اسم در اوردن
trashes بصورت اشغال در اوردن
decorticate بصورت الیاف در اوردن از
trash بصورت اشغال در اوردن
trashed بصورت اشغال در اوردن
trashing بصورت اشغال در اوردن
intellectualize بصورت فکری در اوردن
vitrify بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
methylate بصورت الکل چوب در اوردن
racemize بصورت بلورهای خوشهای در اوردن
robotize بصورت خود کار در اوردن
anodize بصورت قطب مثبت در اوردن
randomize بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن
laicize بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
update بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updates بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
inscroll ثبت کردن بصورت طومار در اوردن
updated بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
plasticize بصورت پلاستیک در اوردن نرم کردن
individualises منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualising منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualised منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
micronize بصورت ذرات ریز وپودر ماننددر اوردن
individualizes منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizing منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
idealize بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealises بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizing بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealising بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealized بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealised بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizes بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
gross کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
objectify بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
grosses کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
warping پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
loops بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
islamize بصورت اسلامی در اوردن صورت اسلامی دادن به
cryptograph به رمز نوشتن بصورت رمز در اوردن
brussels دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
ferrule حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nests حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrules حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nest حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
crisp موجدارکردن حلقه حلقه کردن
looped حلقه درون حلقه دیگر
loops حلقه درون حلقه دیگر
loop حلقه درون حلقه دیگر
crisps موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crispest موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper موجدارکردن حلقه حلقه کردن
picker دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
eye bolt حلقه حلقه اتصال
convolute حلقه حلقه کردن
purled حلقه حلقه شدن
quoit حلقه پرتاب حلقه
wreathy حلقه حلقه شده
purls حلقه حلقه شدن
purling حلقه حلقه شدن
purl حلقه حلقه شدن
saddle bag خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
peach design نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
pomegrenate design طرح گل اناری [این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
peacock طرح طاووس [این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
eying حلقه
hoop حلقه
lunette حلقه
eyes حلقه
anadem حلقه گل
cycles حلقه
cycled حلقه
cycle حلقه
coils حلقه
wreaths حلقه گل
reeled حلقه
reeling حلقه
ran حلقه
vortices حلقه
vortexes حلقه
reel حلقه
ring حلقه
wreath حلقه گل
vortex حلقه
looped حلقه
ring aperture حلقه
earring حلقه
coil حلقه
strap حلقه
eye حلقه
collars حلقه
curl حلقه
convolution حلقه
curls حلقه
convolutions حلقه
curled حلقه
straps حلقه
loops حلقه
collar حلقه
eyeing حلقه
coiled حلقه
hoops حلقه
loop حلقه
reels حلقه
strop حلقه
whorls حلقه
hanks حلقه
grummet حلقه
wisps حلقه
mesh حلقه
meshes حلقه
bell-flower حلقه گل
wisp حلقه
metamere حلقه
whorl حلقه
fascias حلقه
fascia حلقه
gird حلقه
flower cup حلقه گل
curly حلقه حلقه
for/next loop حلقه NEXT/FOR
gyre حلقه
meshing حلقه
volute حلقه
verticil حلقه
link حلقه
do while loop حلقه WHILE/DO
volution حلقه
hank حلقه
ear ring حلقه
as <conj.> <prep.> بصورت
in human shape بصورت یا
ringleader سر حلقه رهبرشورشیان
protection ring حلقه حفافت
cincture حلقه محوطه
coil down حلقه کردن
closed loop حلقه بسته
looped حلقه شدن
closed loop حلقه مسدود
eye splice حلقه دائم
induction loop حلقه القائی
feed reel حلقه خوراننده
baskets حلقه بسکتبال
positioning band حلقه استقرار
looped حلقه طناب
fairy ring حلقه قارچ
looped حلقه دارکردن
ringleaders سر حلقه رهبرشورشیان
gloria حلقه نور
loops حلقه دارکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com