English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
English Persian
troupe بصورت دسته حرکت کردن
troupes بصورت دسته حرکت کردن
Other Matches
sheave دسته کردن بصورت بافه دراوردن
teams بصورت دسته یاتیم درامدن
team بصورت دسته یاتیم درامدن
squads دسته بصورت جوخه یادسته دراوردن
squad دسته بصورت جوخه یادسته دراوردن
choirs بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choir بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
symbion موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
box شکل حاصل از حرکت چهارهواپیما بصورت لوزی
boxes شکل حاصل از حرکت چهارهواپیما بصورت لوزی
processions حرکت دسته جمعی
procession حرکت دسته جمعی
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
advection جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
bracket رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
antistrophe حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
joysticks با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joystick با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
wingman خلبانی که خارج از فرمان دسته هوایی حرکت میکند خلبان جناحی
control column فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
wobble plate دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
chasse نوعی حرکت با پاها بصورت یک پا روی زمین و یک پای دیگر روی هوا
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
digital read out نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
cable drum قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
kepse motife [ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
shifting lever اهرم دسته دنده اهرم حرکت در سمت
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
regiments دسته دسته کردن
classify دسته دسته کردن
distribute دسته دسته کردن
group دسته دسته کردن
groups دسته دسته کردن
sort دسته دسته کردن
sorted دسته دسته کردن
regiment دسته دسته کردن
sorts دسته دسته کردن
windrow دسته دسته کردن
assort دسته دسته کردن
schematize بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
predicates اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
picker دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
totalitarianize تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
verbalising بصورت شفاهی بیان کردن
verbalized بصورت شفاهی بیان کردن
language بصورت لسانی بیان کردن
verbalises بصورت شفاهی بیان کردن
verbalised بصورت شفاهی بیان کردن
bulk بصورت توده جمع کردن
verbalizing بصورت شفاهی بیان کردن
languages بصورت لسانی بیان کردن
synopsize بصورت مجمل بیان کردن
labialize بصورت لبی ادا کردن
verbalizes بصورت شفاهی بیان کردن
verbalize بصورت شفاهی بیان کردن
formate بصورت صف یاستونی پرواز کردن
updated بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
update بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updates بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
commercialization تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
triangulate سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
inscroll ثبت کردن بصورت طومار در اوردن
plasticize بصورت پلاستیک در اوردن نرم کردن
individualizes منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualising منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizing منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualised منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
repristinate بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
wreathe گل ها را دسته کردن
fagot دسته کردن
faggot دسته کردن
truss دسته کردن
bundle دسته کردن
bands دسته کردن
faggots دسته کردن
wreathed گل ها را دسته کردن
wreathes گل ها را دسته کردن
bundling دسته کردن
bundles دسته کردن
wreathing گل ها را دسته کردن
trusses دسته کردن
sheaf دسته کردن
trussed دسته کردن
trussing دسته کردن
band دسته کردن
aggroup دسته کردن
batching دسته کردن
cluster دسته کردن
grosses کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
meters اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meter اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
rehashed بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashes بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
grossing کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
objectify بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
rehash بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
metres اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
nosegay دسته گل یایک دسته علف
sorts دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted دسته کردن طبقه بندی کردن
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
to erect into دسته بندی کردن به
groups دسته بندی کردن
ratings دسته بندی کردن
groupage دسته بندی کردن
categorising دسته بندی کردن
categorises دسته بندی کردن
resorts دسته بندی کردن
categorised دسته بندی کردن
group دسته بندی کردن
quire کاغذ را دسته کردن
team دسته درست کردن
cluster bombs سنبله دسته کردن
clusters سنبله دسته کردن
teams دسته درست کردن
cluster سنبله دسته کردن
grade دسته بندی کردن
grades دسته بندی کردن
rally دسته بندی کردن
cluster bomb سنبله دسته کردن
sort دسته بندی کردن
rating دسته بندی کردن
to form into groups دسته بندی کردن
classify دسته بندی کردن
classifying دسته بندی کردن
regimentalation دسته بندی کردن
categorize دسته بندی کردن
categorized دسته بندی کردن
to categorize دسته بندی کردن
resort دسته بندی کردن
classifies دسته بندی کردن
record blocking دسته کردن رکوردها
categorizing دسته بندی کردن
categorizes دسته بندی کردن
resorted دسته بندی کردن
saddle bag خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
literalize بصورت تحت اللفظی دراوردن لفظ بلفظ معنی کردن
variable stroke پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
To drop a brick . <idiom> دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
To make a gaffe . <idiom> دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
hand-to-hand دسته و پنجه نرم کردن
gang دسته جمعی عمل کردن
chorus هم سرایی کردن دسته خوانندگان
chorused هم سرایی کردن دسته خوانندگان
choruses هم سرایی کردن دسته خوانندگان
rat دسته خود را ترک کردن
chorusing هم سرایی کردن دسته خوانندگان
hand to hand دسته و پنجه نرم کردن
to make up hay in to bundles علف خشک را دسته کردن
To put ones foot in it . <idiom> دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
gangs دسته جمعی عمل کردن
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
peach design نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
ranks درجه دادن دسته بندی کردن
ranked درجه دادن دسته بندی کردن
rank درجه دادن دسته بندی کردن
vitrify بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
beam دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
to crack [break up] a gang دسته جنایتکاران را منحل کردن [اصطلاح روزمره]
beams دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
sailings باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
batch دسته کردن مجموع کردن
bunch دسته کردن خوشه کردن
bunching دسته کردن خوشه کردن
bunches دسته کردن خوشه کردن
bunched دسته کردن خوشه کردن
batches دسته کردن مجموع کردن
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com