English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (3 milliseconds)
English Persian
nominally بصورت فاهر
in outward show بصورت فاهر
Search result with all words
cycle :بصورت دورانی فاهر شدن
cycle بصورت متناوب فاهر شدن
cycled :بصورت دورانی فاهر شدن
cycled بصورت متناوب فاهر شدن
cycles :بصورت دورانی فاهر شدن
cycles بصورت متناوب فاهر شدن
exteriorize بصورت فاهرفهمیدن یا فهاندن صورت فاهر یا وجودخارجی دادن
Other Matches
picker دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
saddle bag خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
peach design نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
vitrify بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
pomegrenate design طرح گل اناری [این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
peacock طرح طاووس [این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
outside فاهر
sensation فاهر
surfaces فاهر
surfaced فاهر
appearance فاهر
manifesting فاهر
manifested فاهر
externals فاهر
guize فاهر
sensations فاهر
exteriority فاهر
surface فاهر
outsides فاهر
external فاهر
manifest فاهر
manifests فاهر
guises فاهر
on the surface در فاهر
guise فاهر
groomed فاهر
superficies فاهر
faces فاهر
ostensible فاهر
semblable فاهر
squalid بد فاهر
apparent فاهر
rind فاهر
rinds فاهر
appearances فاهر
mien فاهر
the outward state فاهر
externally فاهر
superficial فاهر
face فاهر
similitude بیرون فاهر
to out ward seeming برحسب فاهر
the out ward eye چشم فاهر
merged دشمن فاهر شد
to make ones a فاهر شدن
appearance فاهر نمایش
the outward man انسان فاهر
surface رویه فاهر
exposed فاهر شده
surfaces رویه فاهر
outwardly برحسب فاهر
semblance صورت فاهر
personal appearance وضع فاهر
hue تصویر فاهر
hues تصویر فاهر
turned out فاهر لباسیکهفردیبرتندارد
outward show صورت فاهر
garb کسوت فاهر
outward show نمایش فاهر
outsight فاهر بینی
outside appearance صورت فاهر
trumpery خوش فاهر
simulation فاهر سازی
simulations فاهر سازی
appearances فاهر نمایش
gloss جلوه فاهر
turn up فاهر شدن
turn-ups فاهر شدن
habit مشرب فاهر
hermaphrodites خنثی فاهر
seemed فاهر شدن
aspect صورت فاهر
aspects صورت فاهر
seems فاهر شدن
looked فاهر شدن
affecter فاهر ساز
look فاهر شدن
pro forma از لحاظ فاهر
formalist فاهر پرست
hermaphrodite خنثی فاهر
habits مشرب فاهر
seem فاهر شدن
face فاهر منظر
springs فاهر شدن
faces فاهر منظر
spring فاهر شدن
settings وضع فاهر
looks فاهر شدن
setting وضع فاهر
surfaced رویه فاهر
resurface دوباره فاهر شدن
exposure فاهر شدن عکس
outed رفتن فاهر شدن
exposures فاهر شدن عکس
out- رفتن فاهر شدن
the outer man وضع فاهر شخص
pro forma برای صورت فاهر
outward things جهان برونی یا فاهر
phantasm فاهر فریبنده سایه
resurfaced دوباره فاهر شدن
pro forma منباب فاهر فاهری
resurfaces دوباره فاهر شدن
phantom منظر فاهر فریبنده
phantoms منظر فاهر فریبنده
verisimilar دارای فاهر حقیقی
to keep up appearances حفظ فاهر کردن
prima facie evidence مدرک به فاهر قاطع
show up <idiom> فاهر شدن ،رسیدن
out رفتن فاهر شدن
affectedly از روی فاهر سازی
of the surface در صورت فاهر از بیرون
judge by appearances حکم به فاهر کردن
develops فاهر کردن عکس
on the surface درصورت فاهر از بیرون
develop فاهر کردن عکس
for a sake برای حفظ فاهر
seeming فاهر نما زیبایی
reasonable and probable cause علت معقول و به فاهر درست
turn up <idiom> به طور ناگهانی فاهر شدن
to evolve a fact چگونگی امری را فاهر کردن
looks فاهر بنظرامدن مراقب بودن
aspects روش فاهر سازی چیزی
sterling فاهر وباطن یکی واقعی
deponont در فاهر مجهول و در باطن معلوم
aspect روش فاهر سازی چیزی
rounding ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
hued دارای فاهر ونمای مخصوص
project فاهر کردن نشان دادن
projected فاهر کردن نشان دادن
projects فاهر کردن نشان دادن
scarious دارای فاهر خشک وپلاسیده
notation که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
stuffed shirts ادم خوش فاهر وتوخالی
acronichal فاهر شونده در غروب افولی
notations که عملگر پس از عملوند فاهر میشود
opportunity target هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
paradoxical در فاهر مهمل و درواقع درست
stuffed shirt ادم خوش فاهر وتوخالی
acronical فاهر شونده در غروب افولی
specious دارای فاهر زیبا وفریبنده
look فاهر بنظرامدن مراقب بودن
looked فاهر بنظرامدن مراقب بودن
pop up <idiom> غیر منتظره یا ناگهانی فاهر شدن
i did it for show برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
developers فاهر کننده عکس توسعه دهنده
developer فاهر کننده عکس توسعه دهنده
successive آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
outwardness کیفیت فاهر دلبستگی بچیزهای خارجی یامادی
whited ادم بد باطن و خوش فاهر چیز گرانبها
proteranthous دارای گلهاییکه قبل از برگ فاهر گردد
page نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
disposure درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
pages نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
deusexmachina شخص یا چیزی که بطور غیرمترقبه فاهر میشود
paged نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
exposure در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
textualism اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
expose در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposures در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
clothes horses کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
exposes در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
print فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
printed فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
prints فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
exposing در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
clothes horse کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
transient وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
generation زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
transients وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
clustering مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
latensification تقویت عکس فاهر شده عکاسی بوسیله مواد شیمیایی
generations زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند
timed تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
damask سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
mysticism مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
previewer خصوصیاتی که به کاربر امکان می دهند تا فاهر کاغذ را پیش از چاپ ببیند
times تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
VBScript مجموعه دستورات برنامه نویسی که در یکک صفحه وب معمولی فاهر می شوند,
drop down menu منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
time تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
debutant نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
thunderhead توده ابری که حاشیه اش سفیداست وقبل از رعد وبرق دراسمان فاهر میشود
architecture فاهر و اتصالات سخت افزار داخلی کامپیوتر و ارتباطات منط قی بین CPU
fourth generation computers زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
cursors علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
cursor علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
response و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
responses و نتیجه فاهر شده روی صفحه . 2-سرعتی که یک سیستم به محرک پاسخ میدهد
wire frame model نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
format مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
formats مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
styles فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com