English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (37 milliseconds)
English Persian
anglicised بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicises بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicising بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicize بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicized بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicizes بطرزانگلیسی تلفظ کردن
anglicizing بطرزانگلیسی تلفظ کردن
Other Matches
anglicization تلفظ یا نوشتن بطرزانگلیسی
spoonerism اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
enunciated تلفظ کردن
pronounce تلفظ کردن
enunciates تلفظ کردن
pronounces تلفظ کردن
enounce تلفظ کردن
enunciate تلفظ کردن
enunciating تلفظ کردن
mispronounce غلط تلفظ کردن
emphasised باقوت تلفظ کردن
orthoepy فن درست تلفظ کردن
emphasizing باقوت تلفظ کردن
enouce تلفظ کردن افهارکردن
emphasizes باقوت تلفظ کردن
burring غلیظ تلفظ کردن
sibilate مانندحرف " س " تلفظ کردن
mispronounced غلط تلفظ کردن
emphasized باقوت تلفظ کردن
emphasize باقوت تلفظ کردن
burrs غلیظ تلفظ کردن
tolay street on باتکیه تلفظ کردن
mispronouncing غلط تلفظ کردن
lisp شل وسرزبانی تلفظ کردن
burred غلیظ تلفظ کردن
aspirates بانفس تلفظ کردن
lisped شل وسرزبانی تلفظ کردن
lisping شل وسرزبانی تلفظ کردن
accentuates با تکیه تلفظ کردن
accentuate با تکیه تلفظ کردن
emphasising باقوت تلفظ کردن
accentuating با تکیه تلفظ کردن
lisps شل وسرزبانی تلفظ کردن
aspirating بانفس تلفظ کردن
aspirate بانفس تلفظ کردن
accentuated با تکیه تلفظ کردن
emphasises باقوت تلفظ کردن
burr غلیظ تلفظ کردن
mispronounces غلط تلفظ کردن
vocalize تلفظ کردن تشکیل دادن
intonate با لحن خاصی تلفظ کردن
velarize حروف را از کام تلفظ کردن
diphthongize تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
labiovelar تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
aspirating حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirates حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirate حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
accented با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
pronouncing تلفظ
accenting تلفظ
accented تلفظ
pronunciations تلفظ
pronunciation تلفظ
accent تلفظ
accents تلفظ
cacoepy تلفظ بد
tunes لحن تلفظ
lam dacism تلفظ حرف
laissez aller تلفظ به فرانسه
mispronounciation تلفظ نادرست
mispronunciation تلفظ غلط
tune لحن تلفظ
vocalization تلفظ صوتی
mispronunciations تلفظ نادرست
pronounceable قابل تلفظ
orthoepist درست تلفظ کن
velarization تلفظ کامی
mispronunciations تلفظ غلط
mispronunciation تلفظ نادرست
pronouncing تلفظ دار
zee تلفظ امریکایی حرف Z
intonations طرز قرائت تلفظ
aspiration تلفظ حرف H ازحلق
emphatic باقوت تلفظ شده
aspirations تلفظ حرف H ازحلق
sigmatismus lateralis تلفظ کناری حرف " س "
enunciation تلفظ واضح و روشن
phonics تلفظ وهجاهای کلمات
jaw breaking دشوار برای تلفظ
orthoepic وابسته به تلفظ درست
zed تلفظ انگلیسی حرف Z
tonemic دارای تلفظ مشابه
sibilation تلفظ بشکل حرف " س "
well-spoken دارای تلفظ خوب
well spoken دارای تلفظ خوب
sigmatism تلفظ نادرست حرف " س "
intonation طرز قرائت تلفظ
cacology تلفظ یا انشاء غلط
diction تلفظ واضح و روشن
Your pronunciation is good. تلفظ شما خوب است.
sigmatismus adentalis تلفظ روی دندانی حرف " س "
articulation تلفظ شمرده طرز گفتار
sigmatismus interdentalis تلفظ میان دندانی حرف " س "
lenis دارای تلفظ نرم رقیق
tongue-twister کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
extending مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
extends مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
orthoepist کسیکه با تلفظ درست چیز میخواند
phonrtic drill مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
extend مجموعهای از حروف خاص که حاوی تلفظ ها
tongue twister کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
etacism تلفظ e یونانی مانند a انگلیسی در emal
tongue-twisters کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
phonemics علم شناسایی تلفظ کلمات وصداها
slobbers تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
jaw breaker سنگ شکن کلمهای که تلفظ ان دشواراست
slobbering تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbered تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
How do you pronounce [say] that [this] word? این واژه چه جور تلفظ می شود؟
phonetics مبحث تلفظ صوتی حرف وکلمات
slobber تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
lection اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
slides تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
slide تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
rough breathing که دردستوریونانی تلفظ شدن حرف اول را می رساند
smooth breathing که دردستوریونانی عدم تلفظ حرف اول رامیرساند
syllabary جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
fricative تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
toneme لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
velarization تلفظ حرف بوسیله قراردادن زبان برپشت سقف
labialism حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
transliteration نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
homonym کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
diaeresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
interdental consonant حرف مصمتی که با گذاردن زبان در میان دندانهای بالاو پایین تلفظ میشود
dieresis دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
palatals حروف لطعی یا حنکی حروفی که با گذاردن زبان بکام دهان تلفظ میشوند
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilized گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilize گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilizing گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstanding مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com