English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6 milliseconds)
English Persian
accusingly بطریق اتهام
Other Matches
penguins بطریق
auk بطریق
auks بطریق
penguin بطریق
in the shape of بطریق
interrogatively بطریق استفهام
in the course of nature بطریق عادی
in the a way بطریق عادی
parabolically بطریق تمثیل
allegorically بطریق مثال
synoptically بطریق اختصار
analytical قابل حل بطریق جبری
academism بطریق یا بروش اکادمی
illatively بطریق استنتاج یا استخراج
academicism بطریق یا بروش اکادمی
itineration وعظ بطریق گردش
analytic قابل حل بطریق جبری
cross question سئوال بطریق استنطاق
inferentally بطریق استنتاج یا استنباط
introspectively بطریق معاینه نفس
arbitration رای بطریق حکمیت
contraposition قلب مطلب بطریق منفی
patriarchate مقام بطریق یا اسقف بزرگ
differently بطریق دیگر بطور متفاوت
chronometry وقت سنجی بطریق علمی
misbrand بطریق غلط داغ کردن
puffin مرغان دریایی ازخانواده بطریق یا پنگوئن
puffins مرغان دریایی ازخانواده بطریق یا پنگوئن
diagonal گامبرداری بطریق ضربه پا و فشارباپای دیگر
to barter away بطریق معاوضه ازدست دادن باکالای دیگرمعاوضه کردن
inculpation اتهام
on charge of به اتهام
imputation اتهام
delation اتهام
plaints اتهام
accusations اتهام
information اتهام
plaint اتهام
accusation اتهام
impeachment اتهام
charges اتهام
indictment اتهام
indictments اتهام
charge اتهام
arraignment اتهام
recriminations اتهام متقابل
recrimination اتهام متقابل
quietus رفع اتهام
self accusation اتهام به خود
charge حمله اتهام
charges حمله اتهام
discharge رفع اتهام
discharges رفع اتهام
chargeable اتهام پذیر
impeachable قابل اتهام
crimination اتهام جنایت
crimination اتهام بجنایت
denunciations اتهام نقض
denunciations اتهام شکایت
denunciation اتهام نقض
denunciation اتهام شکایت
accusable قابل اتهام متهم
indictable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
denunciatory وابسته به بدگویی و اتهام
imputatively از راه اسناد یا اتهام
punishable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
culpable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
chargeable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
indicement اتهام بموجب ادعانامه
penal <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
actionable <adj.> اتهام پذیر [حقوقی]
criminate در معرض اتهام قرار دادن
allegation [against somebody] تهمت [اتهام] [در برابر کسی] [ قانون]
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
incriminatory تهمت امیز اتهام امیز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com