English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Other Matches
manrope طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
jelutong ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
hi فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
bottle محتوی یک بطری
bottles محتوی یک بطری
explosive ordnance مواد منفجره
fusion ترکیب مواد منفجره
high explosive مواد منفجره قوی
fusions ترکیب مواد منفجره
Find demolition charges to قوطی مواد منفجره همه منظوره
capsules لوله حاوی مواد منفجره
capsule لوله حاوی مواد منفجره
fuse فتیله مواد منفجره فیوز
fused فتیله مواد منفجره فیوز
all purpose canister قوطی مواد منفجره همه منظوره
destruction area منطقه اثر تخریبی مواد منفجره
magazine area محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
warhead قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
warheads قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
sympathetic detonation انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
charged demolition مواد منفجره خرج گذاری شده و اماده تخریب
obsidian مواد اتش فشانی سیاه ماننداست به شیشه بطری
apostrophe که درموارد زیر بکار میرود
apostrophes که درموارد زیر بکار میرود
ampersand کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
wick چیزی که بجای فتیله بکار رود
wicks چیزی که بجای فتیله بکار رود
studs زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
lakh سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
lampron چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
crosse چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
blacktop موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
bay leaf برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
baby siphon سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
scratch pad یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch pads یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
aniseed تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
hypodermic syringe کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
nuggar بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
aquaplane قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
balbriggan یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
baseboard چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
propety man متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
flag stones تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
wampun خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
in flagrante delicto شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
thyratron پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
bow compass نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
the smoking gun شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
kelvin tube لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
serinette ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
roller bandage نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
mashy نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
torpex نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
dry pack مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
calliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
gluteus یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
toluene مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
distemper ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
splint نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
hundreds and thousands یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
caliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
monochord الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
leno یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vibrators منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vibrator منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
nitrobenzene ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
rollpin پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
cellulose acetate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
primary products محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
steeve خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
amalgams الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgam الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
game theory این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
direct materials costs هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
jute کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
pitot pressure فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
fireworker متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
aluminum wool رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
blocage [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
spot bowler بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
explosive ماده منفجره منفجره
brunch غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
ptomaine مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
durable material مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate مواد فرانشت شده مواد مترشحه
grenades نارنجک
fireball نارنجک
fire ball نارنجک
bombed out نارنجک
grenade نارنجک
fireballs نارنجک
bombs نارنجک
bomb نارنجک
bombed نارنجک
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
grenadier نارنجک انداز
sullage pit چاله نارنجک
hand grenade نارنجک دستی
riflegrenade نارنجک تفنگی
sump چاله نارنجک
rifle grenade نارنجک تفنگی
soakage pit چاله نارنجک
sumps چاله نارنجک
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
grenadier یکان نارنجک انداز
canister نارنجک گازاشک اور
canisters نارنجک گازاشک اور
go devil مین یا نارنجک کوچک
hung striker ضارب چاشنی معیوب نارنجک
hung striker چاشنی عمل نکرده نارنجک
shell off با نارنجک مورد حمله قراردادن
granadier درخت انار نارنجک انداز
explosive d. ماده منفجره دی
explosive charge خرج منفجره
charges خرج منفجره
demolition block خرج منفجره
high explosive ماده منفجره
charge خرج منفجره
demolitions ماده منفجره
demolition ماده منفجره
explosive ordnance مهمات منفجره
explosive scale مدار منفجره
trinitrotoluen ماده منفجره تی ان تی
jack johnson د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
bursting charge دستگاه با ماده منفجره
charge دستگاه با ماده منفجره
explosive charge دستگاه با ماده منفجره
high explosive ماده منفجره شدید
primer ماده منفجره مقدم
binary explosive ماده منفجره مرکب
primers ماده منفجره مقدم
low explosive ماده منفجره کندسوختار خفیف
melinite ماده منفجره ملی نیت
ammonal نوعی ماده منفجره شدید
trinitrotoluol ماده منفجره تری نیتروتولوئول
bottle بطری
bottles بطری
black glass bottle بطری
bottle rack جا بطری
flacon بطری
tetrytol ماده منفجره تتریتول مخلوطی از تتریل و تی ان تی
explosive قابل احتراق ماده محترقه یا منفجره
handscrew پیچ سر بطری
cylinder بطری گاز
magnum بطری دو کوارتی
leyden jar بطری لید
magnums بطری دو کوارتی
jug fishing ماهیگیری با بطری
the neck of a bottle گردن بطری
bottlenecks دهانه بطری
gas cylinder بطری گاز
bottle feeding تغذیه با بطری
bottleneck دهانه بطری
crown stopper سر بطری پهن
cork screw پیچ سر بطری
vinaigrette بطری سرکه
bottle-feeding تغذیه با بطری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com