English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (8 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
revocation of probate بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
Other Matches
grant probate of a will صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
prefigure قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
discomfiting بطلان
discomfited بطلان
discomfit بطلان
irritancy بطلان
cancelation [American] بطلان
obliteration بطلان
cancellation بطلان
nullification بطلان
discomfits بطلان
annulment بطلان
oblieration بطلان
nullity بطلان
nulity بطلان
invalidation بطلان
anullment بطلان
strilkeout بطلان
defeasance بطلان
annulation بطلان
recision بطلان
notice to quit بطلان
termination بطلان
withdrawal بطلان
quitting بطلان
quit بطلان
revocation بطلان
abrogation بطلان
invalidity بطلان
notice of termination بطلان
lay-off بطلان
letter of dismissal بطلان
notice of cancellation بطلان
notice of determination بطلان
dismissal بطلان
indefeasible بطلان ناپذیر
voidable <adj.> بطلان پذیر
annullable <adj.> بطلان پذیر
obliteration نسخ بطلان
callable <adj.> بطلان پذیر
invalidation of company بطلان شرکت
cancelable [American] <adj.> بطلان پذیر
nullity of marriage بطلان ازدواج
nullity proceeding دعوی بطلان
rescindable <adj.> بطلان پذیر
revocation of probate بطلان وصیتنامه
cancellable [British] <adj.> بطلان پذیر
crosses خط بطلان کشیدن بر
crossest خط بطلان کشیدن بر
relative nullity بطلان نسبی
cross خط بطلان کشیدن بر
crosser خط بطلان کشیدن بر
terminable <adj.> بطلان پذیر
invalidity بطلان فساد
absolute nullity بطلان مطلق
defeasance شرط بطلان یاالقاء
reductive ad absurdum روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
erst قبلا
supra قبلا
the reinbefore قبلا
aforehand قبلا
erstwhile قبلا
formerly قبلا
already قبلا
previously قبلا"
presentient قبلا متوجه
presentient قبلا مستعد
prepay قبلا پرداختن
prerecord قبلا ضبط
pre arrange قبلا قرارگذاشتن
prescient قبلا اگاه
beforehand قبلا اماده
foretoken قبلا اگاهانیدن
heretofore سابقا قبلا
i went before من قبلا` رفتم
prifix قبلا تعیین کردن
pretypify قبلا اعلام کردن
pretypify قبلا نشان دادن
pretreat قبلا معالجه کردن
preheats قبلا گرم کردن
preselect قبلا انتخاب کردن
presanctified قبلا تقدیس شده
prerecord قبلا ثبت کردن
prifixal قبلا تعیین کردن
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
to prerecord قبلا ضبط کردن
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
prepossess قبلا بتصرف اوردن
destine قبلا انتخاب کردن
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
preheats قبلا حرارت دادن
prearrange قبلا تهیه کردن
predesignate قبلا تعیین شده
preheated قبلا گرم کردن
preheated قبلا حرارت دادن
preheat قبلا گرم کردن
preheat قبلا حرارت دادن
preview قبلا رویت کردن
preconceive قبلا تصور کردن
preassigned قبلا تعیین شده
prepaid قبلا" پرداخت شده
forespeak قبلا اماده کردن
prime قبلا تعلیم دادن
forearms قبلا اماده کردن
forearm قبلا اماده کردن
foresees قبلا تهیه دیدن
pre appoint قبلا معین کردن
prearrange قبلا ترتیب دادن
foresee قبلا تهیه دیدن
advancing قبلا تجهیز شده
advancing قبلا تهیه شده
advance قبلا تهیه شده
previews قبلا رویت کردن
preform قبلا تصمیم گرفتن
primes قبلا تعلیم دادن
premonish قبلا برحذر داشتن
prenominate قبلا ذکر شده
prenominate قبلا نامبرده شده
prenominate قبلا ذکر کردن
preordain قبلا مقرر داشتن
primed قبلا تعلیم دادن
predestine قبلا تعیین کردن
preform قبلا بشکل دراوردن
preexist قبلا وجود داشتن
advances قبلا تجهیز شده
predetermine قبلا مقدر کردن
predetermine قبلا تعیین کردن
predigest قبلا هضم کردن
advance قبلا تجهیز شده
preform قبلا تشکیل دادن
advances قبلا تهیه شده
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
predicts قبلا پیش بینی کردن
preset قبلا چیدن و قرار دادن
preassigned قبلا تخصیص داده شده
predict قبلا پیش بینی کردن
predicting قبلا پیش بینی کردن
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
pre آنچه قبلا توافق شده است
pre- آنچه قبلا توافق شده است
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
preform قبلا شکل چیزی رامعین کردن
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
forebode قبلا بدل کسی اثر کردن
ingrain نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
have a go at <idiom> سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
Thats no news to me. این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
rest on one's laurels <idiom> خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
predestinate قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
cost indexes ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
prepossess تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
yalta conference م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
to express one's heartfelt قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
post race مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
fore : پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
premeditate قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
re attachment در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com