English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
on commission بطورحق العمل کاری
Other Matches
factorage حق العمل کاری
commissioning حق العمل کاری امانت فروشی
commission حق العمل کاری امانت فروشی
commissions حق العمل کاری امانت فروشی
speciously بطورحق نما
divert action عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
premiums حق العمل
commissions حق العمل
premium حق العمل
commission fee حق العمل
brokage حق العمل
brokerage حق العمل
factorage حق العمل
commissioning حق العمل
commission حق العمل
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
responded عکس العمل
responds عکس العمل
reactions عکس العمل
factor حق العمل کار
reactive effect عکس العمل
rough and ready سریع العمل
respond عکس العمل
resilient عکس العمل
commissioner حق العمل کار
commissioners حق العمل کار
reaction عکس العمل
factors حق العمل کار
reflex force فشارعکس العمل
reactional عکس العمل
commission agent حق العمل کار
prompts عکس العمل
prompted عکس العمل
prompt عکس العمل
rapid سریع العمل چابک
reflexology عکس العمل شناسی
reactor عامل عکس العمل
latency دوره عکس العمل
actual instruction دستور العمل واقعی
factor حق العمل کار نماینده
reaction curve منحنی عکس العمل
reaction time زمان عکس العمل
responses عکس العمل به دلیلی
transfer instruction دستور العمل انتقال
reaction انفعال عکس العمل
factors حق العمل کار نماینده
reactors عامل عکس العمل
n address instruction دستور العمل با N نشانی
interaction عکس العمل متقابل
reflex عکس العمل غیرارادی
reflex force نیروی عکس العمل
commission حق العمل مامور شدن
response عکس العمل به دلیلی
reaction force نیروی عکس العمل
reaction equation معادله عکس العمل
background count عکس العمل تشعشع
pseudoinstruction شبه دستور العمل
commissioning حق العمل مامور شدن
immediate action عکس العمل فوری
reactions انفعال عکس العمل
armature reaction عکس العمل ارمیچر
commissions حق العمل مامور شدن
retaliation عکس العمل متقابل
modulus of subgrade reaction ضریب عکس العمل
reflexes عکس العمل غیرارادی
repercussion عکس العمل واکنش
coefficient of subgrade reaction ضریب عکس العمل
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
returning مراجعت کردن عکس العمل
commission حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
return مراجعت کردن عکس العمل
returns مراجعت کردن عکس العمل
returned مراجعت کردن عکس العمل
reacts عکس العمل نشان دادن
reacting عکس العمل نشان دادن
commissions حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
react عکس العمل نشان دادن
reacted عکس العمل نشان دادن
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
commissioning حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reaction of support عکس العمل تکیه گاه
backlash عکس العمل سیاسی واکنش شدید
responsive دارای عکس العمل سریع جواب گو
acoustic circuit مدار عکس العمل انفجار صوتی
deadbeats زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
deadbeat زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
boomerang عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
triggerman ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
boomerangs عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
antigens مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigen مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
interactive پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
operation درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
del credere ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
dummy محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummies محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
reaction time زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
reactionpropulsion سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
anthropomorphic software نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
interactive سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
hydrofoil سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoils سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
commision agent نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
fire fighting عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
fail-safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
first fire mixture خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
plasterwork گچ کاری
curries کاری
currie کاری
curry کاری
plastering گچ کاری
under employment کم کاری
intent on doing anything کاری
inaction بی کاری
electroplating اب کاری
malfunctions کژ کاری
impotence کاری
parget گچ کاری
malfunctioned کژ کاری
malfunction کژ کاری
slobbery تف کاری
impotency کاری
hypofunction کم کاری
flower piece گل کاری
feckful کاری
curry powders کاری
effective کاری
active کاری
curry powder کاری
fal lal ریزه کاری
illumination تذهیب کاری
an active remedy درمان کاری
dry farm دیم کاری
argentation نقره کاری
patchery وصله کاری
fairing صیقل کاری
anaplasty پیوند کاری
cladding پوشش کاری
an active man مرد کاری
illuminations تذهیب کاری
metalwork فلز کاری
extrude چکش کاری
cementation سیمان کاری
extruded چکش کاری
extrudes چکش کاری
extruding چکش کاری
hammering چکش کاری
misconduct خلاف کاری
burnishing پرداخت کاری
burnishing صیقل کاری
pique منبت کاری
latticework شبکه کاری
parquetry موزاییک کاری
fiendishness تبه کاری
figuration شیرین کاری
active cell خانه کاری
acrography گچ کاری برجسته
metallurgy فلز کاری
cloisonne مینا کاری
drilling work مته کاری
blindage صیقل کاری
illumination تذهیب کاری
disguised underemployment کم کاری پنهان
discreetness احتیاط کاری
discreetnss احتیاط کاری
chromium plating اب کرم کاری
cementation سمنت کاری
cautiousness احتیاط کاری
caulking بتونه کاری
compulsiveness مکرر کاری
conservativeness محافظه کاری
crypianalysis پنهان کاری
cutting off برش کاری
counterattack بدل کاری
cotton plantation پنبه کاری
contrasuggestibility وارون کاری
d. touch نازک کاری
delicacy of touch ریزه کاری
Geometrical مشبک کاری
cladding روکش کاری
perfidiousness خیانت کاری
brick work اجر کاری
brick work سفت کاری
energetic جدی کاری
i will see sbout it یک کاری می کنم
boo boo اشتباه کاری
brickworks سفت کاری
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com