Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
English
Persian
involuntarily
بطورغیر ارادی یا غیر عمدی
Other Matches
immodestly
بطورغیر محجوب
macro
بطورغیر عادی
officiously
بطورغیر رسمی
eccentrically
بطورغیر معمول
irrationally
بطورغیر منطقی
for fun
بطورغیر جدی
gerrymander
بطورغیر عادلانه تقسیم کردن
adventitious property
دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
volitional
ارادی
intentional
ارادی
wilfull
ارادی
volitionary
ارادی
volentary
ارادی
voluntary
ارادی
autonomic
ارادی
arbitrary
ارادی
involuntary
غیر ارادی
automatics
غیر ارادی
voluntarism
فرضیه ارادی
unintentional
غیر ارادی
automatic
غیر ارادی
voluntary assignment
انتقال ارادی
voluntary movement
حرکت ارادی
voluntary unemployment
بیکاری ارادی
voluntarily
بطور ارادی
involuntary unemployment
بیکاری غیر ارادی
instinctive
خودبخود غیر ارادی
reflex action
عمل غیر ارادی
autonomous
خودکاربطور غیر ارادی
volitive
حالت افعال ارادی
knee-jerk
حرکت غیر ارادی زانو
autonomic
<adj.>
خودکار
[ارادی]
[خود مختار]
tics
حرکات غیر ارادی اندامها
blepherospasm
انقباض غیر ارادی پلک
tic
حرکات غیر ارادی اندامها
automatization
حرکت غیر ارادی حالت خودکار
cringes
چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringed
چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringing
چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringe
چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
advertency
عمدی
prepense
عمدی
deliberating
عمدی
aforethought
عمدی
autonomic
عمدی
deliberates
عمدی
deliberate
عمدی
premeditated
عمدی
wilfull
عمدی
deliberated
عمدی
intentional
عمدی
voluntary act
فعل عمدی
wilful murder
قتل عمدی
cheap shot
خشونت عمدی
willful misconduct
خسارت عمدی
malice a
خیانت عمدی
unitentional
غیر عمدی
wilfull murder
قتل عمدی
intentional movement
حرکت عمدی
intentional handball
هند عمدی
reflation
تورم عمدی
intentional foal
خطای عمدی
willful misconduct
زیان عمدی
lemon
باخت عمدی
inadvertent
غیر عمدی
sabotage
خرابکاری عمدی
sabotaged
خرابکاری عمدی
murders
قتل عمدی
sabotages
خرابکاری عمدی
murdering
قتل عمدی
sabotaging
خرابکاری عمدی
dump
باخت عمدی
tank
باخت عمدی
murder
قتل عمدی
murdered
قتل عمدی
studied
دانسته عمدی
lemons
باخت عمدی
was that intended?
ایا ان عمدی بود
arson
ایجاد حریق عمدی
casually
بطور غیر عمدی
setting on fire
اتش زدن عمدی
sand bag
سستی عمدی در تمرین
vertical parity check
مقابله توان عمدی
by accident or d.
بطور اتفاقی یا عمدی
homicide by misadventure
قتل غیر عمدی
d.sin
گناه بزرگ عمدی
invlountary act
فعل غیر عمدی
arson
اتش زدن عمدی
poomse
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
deliberating
عمدا انجام دادن عمدی
deliberate
عمدا انجام دادن عمدی
hack
لگد زدن عمدی دررگبی
hacks
لگد زدن عمدی دررگبی
obmutescence
خاموش نشینی سکوت عمدی
deliberates
عمدا انجام دادن عمدی
deliberated
عمدا انجام دادن عمدی
miscarriage
سقط جنین غیر عمدی
miscarriages
سقط جنین غیر عمدی
inadvertence
غیر عمدی عدم تعمد
hacked
لگد زدن عمدی دررگبی
inadvertenly
بطور غیر عمدی ازروی ندانستگی
destruct
خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
voluntary
عمدی افراز ملک با تراضی شرکا
duster
پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
dusters
پرتاب عمدی توپ به بالا وبداخل
unitentionally
ندانسته بطور غیر عمدی سهوا
arson
تولید حریق عمدی در مال غیر
match penalty
خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
draw play
ضربه عمدی با انتهای گوی گلف
barratry
خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
allowance
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowances
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
throws
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throw
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throwing
باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
columnar and trabeated
[نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
manipulative deception
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
safety
اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
kamikaze
ناپدید شدن عمدی موج سوارزیر موج
trapdoors
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com