Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (41 milliseconds)
English
Persian
cross polinize
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollinate
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
Other Matches
interfruitful
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
pollinating
گرده افشانی کردن
pollinate
گرده افشانی کردن
pollen
گرده افشانی کردن
pollinated
گرده افشانی کردن
pollinates
گرده افشانی کردن
pollenation
گرده افشانی
pollination
گرده افشانی
palynology
گرده افشانی شناسی
palynology
مبحث گرده افشانی
hydrophilous
گرده افشانی کننده بوسیله اب
wind pollinated
گرده افشانی شده بوسیله باد
cross pollination
گرده افشانی از گلی بگل دیگر
self pollination
گرده افشانی خود بخود گیاه
reg
گرده لقاح
autogamy
لقاح وباروری بوسیله گرده خودگل
autogamous
مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
cross fertilization
لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
hypnotising
بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotize
بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotises
بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotised
بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotized
بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotizes
بطورمصنوعی خواب کردن
hypnotizing
بطورمصنوعی خواب کردن
self
وضع لقاح کردن
crossfertilize
لقاح متقابل کردن
impregnate
لقاح کردن اشباع کردن
fertilises
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilising
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilize
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilized
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilizes
حاصلخیز کردن لقاح کردن
impregnating
لقاح کردن اشباع کردن
impregnates
لقاح کردن اشباع کردن
fertilised
حاصلخیز کردن لقاح کردن
dummies
مصنوعی بطورمصنوعی ساختن
dummy
مصنوعی بطورمصنوعی ساختن
plolinate
با گرده تلقیح کردن
metal spraying
فلز افشانی
dancing
دست افشانی
refulgence
نور افشانی
aspersion
اب پاشی و اب افشانی
winnowing machine
ماشین باد افشانی
winnower
کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
conception
لقاح
fecundation
لقاح
zygosis
لقاح
conceptions
لقاح
fertilization
لقاح
autoerotism
لقاح با خود
autoeroticism
لقاح با خود
autoerotic
مربوط به لقاح با خود
oosperm
تخم لقاح شده
anemophilous
لقاح شونده در اثرباد
self fertility
لقاح خود بخود
interfertile
قابل لقاح در داخل خود
parthenocarpy
میوه اوری بدون لقاح
crossfertilize
پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
conceptions
لقاح تخم وشروع رشد جنین
cross fertile
اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
gametogenesis
ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
conception
لقاح تخم وشروع رشد جنین
zygosity
کیفیت تخم لقاح شده پیوند جنسی
gametophore
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
apomixis
تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
parthenogenesis
ایجاد مولود بوسیله جنس مونث بدون عمل لقاح
apomict
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
apogamy
رشد و نمو گیاه هاگدار بدون عمل لقاح ازسلول جنسی
pronucleus
هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
granule
گرده
haunch
گرده
hunkers
گرده
huckle
گرده
disks
گرده
loin
گرده
disk
گرده
discs
گرده
camber
گرده
cambers
گرده
kidney
گرده
granules
گرده
pollen
گرده
haunches
گرده
loins
گرده
coxa
گرده
feuilleton
گرده
kidneys
گرده
disc
گرده
disk
گرده قرص
ridges
گرده ماهی
vaults
گرده ماهی
ridgewise
گرده ماهی
pollen
دانه گرده
diskette
گرده کوچک
disk unit
واحد گرده
ridgeways
گرده ماهی
disk platter
گرده سینی
disk pack
گرده بسته
magnetic disk
گرده مغناطیسی
pollinizer
گرده افشان
vault
گرده ماهی
round timber
گرده بینه
platelet
گرده خون
nephrectomy
دراوردن گرده
nephritic
دچارناخوشی گرده
nephritis
اماس گرده
nephroid
گرده مانند
reg
گشن گرده
nephroptosis
گرده جنبنده
convex
گرده ماهی
camber
گرده ماهی
nephrectomy
برش گرده
nephralgia
درد گرده
polliniferous
گرده افشان
coxarthritis
نقرس گرده
pollinator
گرده افشان
paranephric
نزدیک گرده
nephrotomy
گرده بری
disks
گرده قرص
cambers
گرده ماهی
ridge
گرده ماهی
pounce
گرده نقاش
ridged
گرده ماهی
disk drive
گرده ران
pounced
گرده نقاش
color disk
گرده رنگها
disk drives
گرده چرخان
floppy disks
گرده لرزان
floppy disks
گرده لغزان
disk drives
گرده ران
floppy disk
گرده لغزان
floppy disk
گرده لرزان
induction disk
گرده القائی
domes
گرده ماهی
fish backed
گرده ماهی
pounces
گرده نقاش
dome
گرده ماهی
floppy discs
گرده لرزان
rolls
گرده نان
pouncing
گرده نقاش
floppy discs
گرده لغزان
disk drive
گرده چرخان
pollinose
شبیه گرده گیاهی
fixed head disk
گرده با نوک ثابت
gibbous
گرده ماهی گوژپشت
paranephros
دژ پیه روی گرده
puffball
سماروق گرده افشان
puffballs
سماروق گرده افشان
pollenizer
درخت گرده افشان
pollenizer
درخت نر گرده افشان
farinose
شبیه گرده گیاه
disk controller
کنترل کننده گرده
loculus
حفره کیسه گرده
pollinium
توده ذرات گرده گل
hip roof
پشت بام گرده ماهی
paranephritis
اماس غده روی گرده
his kidnegs have gone w
گرده هایش درست کارنمیکنند
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
styloipodium
گرده بالای میوه گیاهان چتری
leaf fat
لایه پیه دور گرده خوک
sori
خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
self fruitful
تولید مثل بوسیله گرده خود
superfecundation
لقاح دویاچند تخم در یک تخم ریزی
integrated
ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
stenciled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
log
گرد بینه گرده بینه
logs
گرد بینه گرده بینه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com