Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
literarily
بطور ادبی
Other Matches
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
discourtesy
بی ادبی
belletristic
ادبی
churlishness
بی ادبی
clownishness
بی ادبی
inurbanity
بی ادبی
literary
ادبی
irreverence
بی ادبی
lowliness
بی ادبی
indecorousness
بی ادبی
literay
ادبی
impoliteness
بی ادبی
misbehaciour
بی ادبی
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
piracy
دزدی ادبی
cribbing
دزدی ادبی
anthology
گلچین ادبی
literary property
حق مالکیت ادبی
misbehave
بی ادبی کردن
imagery
تشبیه ادبی
plagiary
دزدی ادبی
plagiarism
دزدی ادبی
reviewers
منقد ادبی
cribbed
دزدی ادبی
crib
دزدی ادبی
misbehaving
بی ادبی کردن
literal interpretation
تفسیر ادبی
pirating
دزد ادبی
anthologies
گلچین ادبی
pirates
دزد ادبی
plagiarizer
دزد ادبی
criticism
نقد ادبی
pirated
دزد ادبی
criticisms
نقد ادبی
pirate
دزد ادبی
moral theology
لاهوت ادبی
misbehaved
بی ادبی کردن
misbehaves
بی ادبی کردن
miscellanea
جنگ ادبی
cribs
دزدی ادبی
stylistic
ادبی ادیبانه
apologias
پوزش ادبی
to misbehave oneself
بی ادبی کردن
gobbets
گلچین ادبی
figure of speech
صنایع ادبی
garland
گلچین ادبی
garlands
گلچین ادبی
florilegium
گلچین ادبی
plagiarist
سارق ادبی
gobbet
گلچین ادبی
reviewer
منقد ادبی
locus
مثال ادبی
apologia
پوزش ادبی
skits
هجو ادبی
skit
هجو ادبی
analecta
گلچین ادبی
analecta
قطعات ادبی
analects
گلچین ادبی
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
pirating
دزدی ادبی کردن
criticize
نقد ادبی کردن
He is courteous ( respectful ).
آدم با ادبی است
locus classicus
عبارت نمونه ادبی
piece
قطعه ادبی یاموسیقی
pieces
قطعه ادبی یاموسیقی
dialogue
مکالمات ادبی و دراماتیک
analects
قطعات ادبی منتخبات
pirates
دزدی ادبی کردن
architectonics
ساختمان اثر ادبی
dialogues
مکالمات ادبی و دراماتیک
pirated
دزدی ادبی کردن
stylist
از نظر سبک ادبی
bluestocking
دارای ذوق ادبی
chefs-d'oeuvre
شاهکار ادبی یا هنری
textual critic
ناقد ادبی منقد
didactic
یاد دهنده ادبی
bluestockings
دارای ذوق ادبی
chef-d'oeuvre
شاهکار ادبی یا هنری
chef d'oeuvre
شاهکار ادبی یا هنری
stylistic
وابسته به انشای ادبی
textual critic
نقدگر متون ادبی
textual critic
نقد ادبی متون
criticizing
نقد ادبی کردن
criticizes
نقد ادبی کردن
stylists
از نظر سبک ادبی
criticized
نقد ادبی کردن
criticised
نقد ادبی کردن
pirate
دزدی ادبی کردن
criticises
نقد ادبی کردن
criticising
نقد ادبی کردن
aliterary production
فراورده یا محصول ادبی تالیف
magnum opus
مهمترین اثر ادبی یا هنری
the desk
کار دفتری یا ادبی یاروحانی
morceau
قطعه ادبی یاموسیقی کوتاه
epigone
مقلد اثار ادبی و هنری
pastiche
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiches
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
anthologize
گلچین ادبی جمع کردن
slang
واژه عامیانه وغیر ادبی
plagiary
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
set pieces
قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
renaissance
دوره تجدد ادبی و فرهنگی رنسانس
set piece
قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
sketchbook
کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
plagiarize
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
cool one's heels
<idiom>
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
classicize
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
sketchbooks
کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
plagiarist
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
academic
مربوط به فرهنگستان ادبی یا انجمن علمی
plagiarising
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
anthologist
متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
architectonic
مربوط به فن معماری یاساختمان اثر ادبی
academical
ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
plagiarised
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
locus classicus
مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
neoscholasticism
نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
Nothing can excuse such impoliteness.
هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
sturm und drang
نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
local colour
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
incisively
بطور نافذ بطور زننده
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially
بطور جنگی بطور نظامی
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
parodist
کسیکه نوشته ادبی راتقلیدکرده بصورت هزل درمیاورد
ethic
روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
exegeses
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
pot-boilers
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
montage
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
isagogics
گفتار در تاریخ ادبی کتاب مقدس و شرح گرداوری یاالهام شدن موادان
High Renaissance
[سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
metaphrast
کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
scholiast
مفسر مفسر اثار ادبی کهن
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
association for computers and humanities
یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
atheneum
انجمن ادبی انجمن دانش
athenaeum
انجمن ادبی انجمن دانش
wetly
بطور تر
confusedly
بطور در هم و بر هم
loosely
بطور شل یا ول
transtively
بطور
streakily
بطور خط خط
flabbily
بطور شل و ول
lastingly
بطور پا بر جا
atilt
بطور کج
meanly
بطور بد
impertinently
بطور نامربوط
impracticably
بطور غیرعملی
imagnarily
بطور موهوم
imagnarily
بطور خیالی
illiterately
بطور بیسواد
in confidence
بطور محرمانه
in miniature
بطور کوچک
illicitly
بطور غیرمشروع
illegitimately
بطور نامشروع
illegitimately
بطور حرامزاده
illegibly
بطور غیرخوانا
imitatively
بطور بدل
imaginarily
بطور موهوم
immovably
بطور ثابت
imperviously
بطور تاثرناپذیر
impurely
بطور ناپاک
immaturely
بطور نارس
hazardously
بطور قمار
implausibly
بطور غیرموجه
impliedly
بطور مفهوم
immaterially
بطور غیرمادی
idiotically
بطور مخبط
hypothetically
بطور فرض
hyperbolically
بطور مبالغه
coincidentally
<adv.>
بطور تصادف
histrionically
بطور نمایش
hip and thigh
بطور کامل
heterogeneously
بطور جوربجور
fortuitously
<adv.>
بطور تصادف
hellishly
بطور جهنمی
hatefully
بطور تنفرامیز
preposterously
بطور نا معقول
halely
بطور سالم
gushingly
بطور سرشار
gushingly
بطور روان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com