Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
trimly
بطور اراسته و زیبا
Other Matches
sprucely
بطور اراسته
neatly
بطور مرتب و اراسته
tidily
بطور اراسته و منظم
nattily
بطور اراسته و قشنگ
neaty
بطور مرتب و اراسته بسادگی
beautifully
بطور زیبا
handsomely
بطور زیبا
sprucy
اراسته
natty
اراسته
nattiest
اراسته
decent
اراسته
in full fig
اراسته
ornamented
اراسته
politic
اراسته
plumy
با پر اراسته
trim
اراسته
trimmest
اراسته
trims
اراسته
prissy
اراسته
equipped
اراسته
adorned
اراسته
nattier
اراسته
clean limbed
اراسته
decorous
اراسته
spruce
اراسته
decorated
اراسته
spruces
اراسته
panoplied
مجهز و اراسته
spick-and-span
اراسته ومرتب
inlaid with mosaic
اراسته باموزائیک
ornamented with jewles
اراسته به جواهر
ornately
قطور اراسته
poppied
اراسته به خشخاش
overdrssed
زیاد اراسته
spic and span
اراسته ومرتب
polished
مهذب اراسته
briskest
تیز اراسته
brisker
تیز اراسته
brisk
تیز اراسته
symmetrize
هم اراسته کردن
spick and span
اراسته ومرتب
flory
اراسته با نشان گل یا سوسن
in perfect trim
کاملا اراسته یا اماده
ornate
بیش ازحد اراسته
laureate
اراسته ببرگ غار
purple patch
نوشته اراسته به صنایع بدیعی
she is neatly dressed
جامه اش اراسته و پاکیزه است
purple passage
نوشته اراسته به صنایع بدیعی
broadside
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
she kept her room neat
اطاق خود را اراسته و پاکیزه نگاه میداشت
broadsides
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
crumpets
زن زیبا
well favored
زیبا
swells
زیبا
swell
زیبا
crumpet
زن زیبا
swelled
زیبا
stylish
زیبا
scrumptious
زیبا
spiffy
زیبا
inelegant
نا زیبا
good-looking
زیبا
good looking
زیبا
queen of hearts
زن زیبا
pulchritudinous
زیبا
sightliness
زیبا
queen of love
زن زیبا
belle
زن زیبا
belles
زن زیبا
fairer
زیبا
fair
زیبا
yummy
زیبا
bonny
زیبا
gainly
زیبا
fairest
زیبا
fairs
زیبا
eyeful
زیبا
beautiful
زیبا
chic
زیبا
cutest
زیبا
cuter
زیبا
goodly
زیبا
picturesque
زیبا
elegant
زیبا
cute
زیبا
beauteous
زیبا
dinky
زیبا
maypole
تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
She looks appealing.
او
[زن]
زیبا است.
deluxe
بسیار زیبا
prettyish
نسبتا زیبا
lapwing
مرغ زیبا
proper dress
جامه زیبا
corking
خیلی زیبا
habiliment
لباس زیبا
tittivate
زیبا کردن
graphic arts
هنرهای زیبا
china aster
گل رعنا زیبا
titivate
زیبا کردن
peewit
مرغ زیبا
peewits
مرغ زیبا
well favoured
زیبا خوشگل
knockout
<idiom>
خانم زیبا
smarten
زیبا کردن
peach
زن یادختر زیبا
peaches
زن یادختر زیبا
nymphs
زن بسیار زیبا
nymph
زن بسیار زیبا
beautification
زیبا سازی
killdeer
مرغ زیبا
smatt
زیبا باهوش
lapwings
مرغ زیبا
beauties
زنان زیبا
beaux arts
هنرهای زیبا
pewit
مرغ زیبا
beauty
زنان زیبا
adorn
زیبا کردن
adorns
زیبا کردن
fine arts
هنرهای زیبا
She looks nice.
او
[زن]
زیبا است.
to be good-looking
زیبا بودن
to look good
زیبا بودن
bonnily
بطرز زیبا ودلپذیر
greenhouse
هنرستان هنرهای زیبا
venus
زن زیبا ستاره زهره
titivate
اراستن زیبا شدن
tittivate
اراستن زیبا شدن
conservatoire
اموزشگاه هنرهای زیبا
aesthetes
طرفدار صنایع زیبا
plumate
دارای پر وبال زیبا
pinup
تصویر دختر زیبا
embellish
زیبا کردن پیراستن
embellished
زیبا کردن پیراستن
embellishes
زیبا کردن پیراستن
dilettante
دوستدارتفننی صنایع زیبا
handsome
خوش قیافه زیبا
embellishing
زیبا کردن پیراستن
conservatories
هنرستان هنرهای زیبا
conservatory
هنرستان هنرهای زیبا
aesthete
طرفدار صنایع زیبا
dressed to the nines (teeth)
<idiom>
زیبا وبرازندهلباس پوشیدن
dilettantes
دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettanti
دوستدارتفننی صنایع زیبا
well lookirg
زیبا خوش منظر
virtuosity
استعدادهنرهای زیبا یا فنون
nymphet
دختر کوچک و زیبا
queen of heaven
نام زن ژوپیطر زن زیبا
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
shangri
شهر زیبا سرزمین دلخواه
belles lettres
شعر و اثارادبی زیبا وهنری
specious
دارای فاهر زیبا وفریبنده
the nine
نه تن الهه شعر و هنرهای زیبا
grooms
زیبا کردن داماد شدن
groom
زیبا کردن داماد شدن
pretty to look at
[to watch]
زیبا
[خوشگل]
برای نگاه کردن
belletrist
نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
Ravishingly beautiful .
مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
Ravishingly beautiful.
مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
aestheticism
زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
to look like a million dollars
[bucks]
[American E]
<idiom>
بسیار زیبا بودن
[اصطلاح روزمره]
Frigi darium
[تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
incisively
بطور نافذ بطور زننده
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
martially
بطور جنگی بطور نظامی
dressage
حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
to look
[feel]
like a million dollars
بسیار زیبا
[به نظر آمدن]
بودن
[اصطلاح روزمره]
cinerarium
[گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
grunter
[Australian E]
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
meanly
بطور بد
lastingly
بطور پا بر جا
atilt
بطور کج
flabbily
بطور شل و ول
wetly
بطور تر
loosely
بطور شل یا ول
streakily
بطور خط خط
transtively
بطور
confusedly
بطور در هم و بر هم
incompatibly
بطور ناسازگار
inaccurately
بطور نادرست
in sum
بطور مختصرومفید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com