Dictiornary-Farsi | بطور اشکار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
patently	بطور اشکار
notoriously	بطور اشکار


Search result with all words

palpably	بطور محسوس یا اشکار
obviously	بطور اشکار یا معلوم
Other Matches

disruptive pattern	اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
manifesting	اشکار اشکار ساختن
manifests	اشکار اشکار ساختن
manifested	اشکار اشکار ساختن
manifest	اشکار اشکار ساختن
irretrievably	بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously	بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably	بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable	بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
grossly	بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately	بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly	بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally	بطور فنا ناپذیر بطور باقی
uncovered	اشکار
plainest	اشکار
semblable	اشکار
plainer	اشکار
clears	:اشکار
clearest	:اشکار
plain	اشکار
opened	اشکار
inevidence	اشکار
flagrant	اشکار
plains	اشکار
out	اشکار
out-	اشکار
outed	اشکار
evident	اشکار
open-and-shut	اشکار
open and shut	اشکار
overt	اشکار
conspicuous	اشکار
inapparent	نا اشکار
obvious	اشکار
explicit	اشکار
apparent	اشکار
burning disgrace	اشکار
clearer	:اشکار
opens	اشکار
patenting	اشکار
patented	اشکار
patent	اشکار
crying	اشکار
open	اشکار
patents	اشکار
clear	:اشکار
revealed	اشکار کردن
avowals	افهار اشکار
avowal	افهار اشکار
display	اشکار کردن
manifestative	اشکار سازنده
unfolded	اشکار کردن
displayed	اشکار کردن
manifest need	نیاز اشکار
transpicuous	روشن اشکار
displaying	اشکار کردن
displays	اشکار کردن
flagrantly	باوقاحت اشکار
amende honorable	عذرخواهی اشکار
unfold	اشکار کردن
explicit	اشکار صاف
manifester	اشکار کننده
to reveal itself	اشکار شدن
detection	اشکار سازی
manifestations	اشکار سازی
opened	ازاد اشکار
reveals	اشکار کردن
revealer	اشکار کننده
revealed preference	ترجیح اشکار
reveal	اشکار کردن
known	اشکار ساختن
to make known	اشکار ساختن
frequency demodulation	اشکار ساختن
manifestation	اشکار سازی
transpicuous	فرا اشکار
public	عامه اشکار
unfolds	اشکار کردن
market overt	بازار اشکار
unfolding	اشکار کردن
signal	اشکار مشخص
conspicuous defect	عیب اشکار
signalled	اشکار مشخص
opens	ازاد اشکار
revealed preference	رجحان اشکار
axioms	حقیقت اشکار
self explaining	واضح اشکار
open	ازاد اشکار
to lay open	اشکار ساختن
self evident	خود اشکار
lay open	اشکار کردن
detecting	اشکار کردن
self-explanatory	واضح اشکار
self explanatory	واضح اشکار
detects	اشکار کردن
detected	اشکار کردن
detect	اشکار کردن
axiom	حقیقت اشکار
evident to any one	نزدهمه اشکار
visible balance	تراز اشکار
kithe	اشکار ساختن
glaring	اشکار مشهور
signaled	اشکار مشخص
visible	مرئی اشکار
roundly	بی پرده اشکار
undisguised	اشکار بی تلبیس
let out	اشکار ساختن
baring	ساده اشکار
barer	ساده اشکار
it will manifest it self	اشکار خواهد شد
explicit cost	هزینه اشکار
barest	ساده اشکار
decryption	اشکار سازی
overt behavior	رفتار اشکار
explicit behavior	رفتار اشکار
bare	ساده اشکار
bared	ساده اشکار
bares	ساده اشکار
decrypt	اشکار ساختن
manifested	صورت بار اشکار
revelations	اشکار سازی افشاء
manifests	صورت بار اشکار
palpable	قابل لمس اشکار
open to the public	اشکار در نزد همه
it is obvious that	اشکار یا بدیهی است که
manifesting	صورت بار اشکار
manifest	صورت بار اشکار
to make public	اشکار یا علنی کردن
revelation	اشکار سازی افشاء
apparent electromotive force	نیروی برقرانی اشکار
the secret will open to me	ان راز بمن اشکار
manifest dream content	محتوای اشکار رویا
untold	بی حساب اشکار نشده
overt homosexuality	همجنس خواهی اشکار
self revelation	خود اشکار سازی
manifest anxiety scale	مقیاس اضطراب اشکار
plain text	متن واضح و اشکار
latently	بطور ناپیدا بطور پوشیده
martially	بطور جنگی بطور نظامی
improperly	بطور غلط بطور نامناسب
indecorously	بطور ناشایسته بطور نازیبا
genuinely	بطور اصل بطور بی ریا
incisively	بطور نافذ بطور زننده
abusively	بطور ناصحیح بطور دشنام
peeped	جوانه زدن اشکار شدن
peeping	جوانه زدن اشکار شدن
peeps	جوانه زدن اشکار شدن
unfold	فاش کردن اشکار شدن
peep	جوانه زدن اشکار شدن
unfolding	فاش کردن اشکار شدن
unfolds	فاش کردن اشکار شدن
unfolded	فاش کردن اشکار شدن
quarries	اشکار کردن معدن سنگ
oscillation	تفکیک امواج اشکار سازی
quarrying	اشکار کردن معدن سنگ
to breathe one's simplicity	بسادگی کسی اشکار شدن
oscillations	تفکیک امواج اشکار سازی
taylor manifest anxiety scale	مقیاس اضطراب اشکار تیلور
quarry	اشکار کردن معدن سنگ
to speak one's mind	اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
noise	اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noises	اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
cold fault	نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
ultrasonic inspection	متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
federal privacy act	قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
it was publicly known	همه میدانستند در نظر همه اشکار بود
inexplicably	بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
uncovering	اشکار کردن کشف کردن
uncover	اشکار کردن برهنه کردن
uncovers	اشکار کردن برهنه کردن
uncover	اشکار کردن کشف کردن
uncovers	اشکار کردن کشف کردن
uncovering	اشکار کردن برهنه کردن
streakily	بطور خط خط
meanly	بطور بد
transtively	بطور
flabbily	بطور شل و ول
confusedly	بطور در هم و بر هم
loosely	بطور شل یا ول
atilt	بطور کج
wetly	بطور تر
lastingly	بطور پا بر جا
discernibly	بطور معلوم
centrically	بطور مرکزی
disconnectedly	بطور منفصل
divergently	بطور متباین
by contract	بطور مقاطعه
digressively	بطور منحرف
cloudily	بطور تیره
dingily	بطور تیره
clandestinely	بطور مخفی
dispersedly	بطور متفرق
chimerically	بطور واهی
choicely	بطور پسندیده
determinately	بطور معین
catercornered	بطور مورب
desultorily	بطور بی ترتیب
pinchingly	بطور مبرم