Dictiornary-Farsi | بطور اعلام | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
declaredly	بطور اعلام


Other Matches

early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service	قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
irretrievably	بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably	بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously	بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable	بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
grossly	بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately	بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly	بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally	بطور فنا ناپذیر بطور باقی
abusively	بطور ناصحیح بطور دشنام
latently	بطور ناپیدا بطور پوشیده
indecorously	بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively	بطور نافذ بطور زننده
improperly	بطور غلط بطور نامناسب
martially	بطور جنگی بطور نظامی
genuinely	بطور اصل بطور بی ریا
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
meld	اعلام
acknowledgement	اعلام
acknowledgements	اعلام
indiction	اعلام
acknowledgments	اعلام
Annunciation	اعلام
declaration	اعلام
declarations	اعلام
promulgation	اعلام
proclamations	اعلام
predication	اعلام
proclamation	اعلام
promulgator	اعلام
intimation	اعلام
indigitation	اعلام
notification	اعلام
annunciator	اعلام گر
intimations	اعلام
enunciation	اعلام
enouncement	اعلام
enunciate	اعلام کردن
announcing	اعلام کردن
announces	اعلام کردن
announced	اعلام کردن
announce	اعلام کردن
promulgator	اعلام دارنده
promulge	اعلام کردن
touche	اعلام برخورد
pronouncer	اعلام کننده
proclaimer	اعلام کننده
receipts	اعلام وصول
enunciated	اعلام کردن
receipt	اعلام وصول
proclamations	اعلام کردن
proclamation	اعلام کردن
blazers	اعلام کننده
promulgates	اعلام کردن
blazon	اعلام کردن
promulgated	اعلام کردن
statement of charge	اعلام اتهامات
promulgate	اعلام کردن
blazer	اعلام کننده
call out	اعلام خطر
promulgating	اعلام کردن
promulgation	اعلام دارنده
larum	اعلام خطر
vociferator	اعلام دارنده
enunciating	اعلام کردن
enunciates	اعلام کردن
alerting	اعلام خطرکردن
acknowledgement of receipt	اعلام وصول
enunciator	اعلام کننده
enunciable	اعلام کردنی
enounce	اعلام کردن
enouce	اعلام کردن
advice of fate	اعلام وضعیت
advising bank	اعلام میکند
sound alarm	اعلام صدا
warning	اعلام خطر
hangers	اعلام کننده
broadcasts	اعلام کردن
indictment	اعلام جرم
indictments	اعلام جرم
quote	اعلام کردن
acknowledgment	اعلام وصول
quoted	اعلام کردن
quotes	اعلام کردن
damm	بد اعلام کردن
hanger	اعلام کننده
disclosed	اعلام شده
warnings	اعلام خطر
line call	اعلام خط نگهدار
exclaim	اعلام کردن
exclaimed	اعلام کردن
acclaiming	اعلام کردن
statement	اعلام کردن
statements	اعلام کردن
acclaims	اعلام کردن
foretoken	اعلام قبلی
annunciator	اعلام کننده
acclaimed	اعلام کردن
acclaim	اعلام کردن
broadcast	اعلام کردن
impeachment	اعلام جرم
declaration of interest	اعلام بهره
exclaiming	اعلام کردن
exclaims	اعلام کردن
declarations	اعلامیه اعلام
declaration	اعلامیه اعلام
declared value	بهای اعلام شده
receipt	اعلام وصول نمودن
declaration of indulgence	اعلام ازادی دینی
promulgation of treaty	اعلام مفاد معاهده
declared value	قیمت اعلام شده
declared capital	سرمایه اعلام شده
net authentication	اعلام معرف در شبکه
merged	اعلام مسیر تعقیب
receipts	اعلام وصول نمودن
delayed whistle	سوت اعلام افساید
hailing	اعلام ورود کردن
pretypify	قبلا اعلام کردن
alerts	اعلام خطر اژیرهوایی
hail	اعلام ورود کردن
hailed	اعلام ورود کردن
hails	اعلام ورود کردن
alerted	اعلام خطر اژیرهوایی
early-warning	اعلام خطر کردن
early warning	اعلام خطر کردن
impeach	اعلام جرم کردن
absolving	اعلام بی تقصیری کردن
absolves	اعلام بی تقصیری کردن
absolved	اعلام بی تقصیری کردن
absolve	اعلام بی تقصیری کردن
proclamatory	متضمن اگهی یا اعلام
impeaching	اعلام جرم کردن
impeaches	اعلام جرم کردن
impeached	اعلام جرم کردن
alert	اعلام خطر اژیرهوایی
indicts	اعلام جرم کردن
blinds	چراغ اعلام خطر
indicted	اعلام جرم کردن
indicting	اعلام جرم کردن
local warning	اعلام خطر محلی
acknowledgement	اعلام وصول رسید
chemical alarm	اعلام خطر شیمیایی
acknowledgements	اعلام وصول رسید
line call	اعلام خط نگه دار
acknowledgments	اعلام وصول رسید
blinded	چراغ اعلام خطر
indict	اعلام جرم کردن
blind	چراغ اعلام خطر
authenticator	اعلام کننده نشانی
battle lantern	چراغ اعلام خطر
annunciator	اعلام کننده فرامین
announce in advance	از پیش اعلام کردن
alert station	ایستگاه اعلام خطر
aldis lmap	چراغ اعلام خطر
call out	اعلام خطر کردن
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
caution flag	پرچم اعلام خطر
to call a meeting	جلسهای را اعلام کردن
time orderly	نگهبان اعلام ساعت
very pistol	طپانچه اعلام خطر
acknowledges	اعلام وصول کردن
acknowledgment	شماره اعلام وصول
acknowledge	اعلام معرف کردن
acknowledge	اعلام نشانی کردن
fab	اعلام موافقتبا چیزی
pyrotechnics	فشفشفه اعلام خطر
acknowledge	اعلام وصول کردن
The results of the competition were announced .	نتایج مسابقه اعلام شد
issue price	قیمت اعلام شده
test announcement	اعلام نتیجه ازمایش
suggestio falsi	افهار و اعلام نادرست
indicter	اعلام جرم کننده
indictor	اعلام جرم کننده
acknowledges	اعلام نشانی کردن
acknowledging	اعلام نشانی کردن
acknowledging	اعلام وصول کردن
acknowledging	اعلام معرف کردن
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
acknowledges	اعلام معرف کردن
warning signal	علامت اعلام خطر
warning net	شبکه اعلام خطر
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
enunciate	اعلام کردن صریحا گفتن
enunciates	اعلام کردن صریحا گفتن
to call to arms	اعلام دست به اسلحه کردن
authentication system	سیستم تعیین و اعلام نشانی
kithe	اعلام داشتن اعتراف کردن
enunciated	اعلام کردن صریحا گفتن
open the meeting	رسمیت جلسه را اعلام کردن
general alarm	اژیر اعلام خطر عمومی
m day	روز اعلام بسیج عمومی
local warning	سیستم اعلام خطر محلی
to do homage	اعلام رسمی بیعت کردن
warnings	اعلام خطر کردن هشدار
warning	اعلام خطر کردن هشدار
air warning net	شبکه اعلام خطر هوایی