Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
greatly
بطور بزرگ و عمده
Other Matches
materially
بطور عمده
chiefly
بطور عمده
wholesale
بطور یکجا عمده فروشی کردن
bodies
گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
body
گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
major command
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
major activity
قسمت عمده فعالیت عمده
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
primed
عمده
primes
عمده
mainline
عمده
mainlining
عمده
quintessential
<adj.>
عمده
majoring
عمده
mainlined
عمده
mainlines
عمده
substantive
[essential]
<adj.>
عمده
vital
<adj.>
عمده
primary
عمده
prime
عمده
major
عمده
materials
عمده
material
عمده
essential
<adj.>
عمده
copesetic
عمده
copacetic
عمده
significant
عمده
significantly
عمده
archical
عمده
chiefs
عمده
chief
عمده
staple
عمده
majored
عمده
prima
عمده
stapling
عمده
essentials
عمده
bulk
عمده
essential
عمده
main
عمده
leading
عمده
head
عمده
stapled
عمده
major
<adj.>
عمده
principals
عمده
only
عمده
principal
عمده
grossing
عمده ناخالص
grosses
عمده ناخالص
the great vassals
اقطاعداران عمده
host troop
قوای عمده
grosser
عمده ناخالص
grossed
عمده ناخالص
gross
عمده ناخالص
bulk
قسمت عمده
bulk
بصورت عمده
majoring
مهم عمده
mass
قسمت عمده
masses
قسمت عمده
high road
جاده عمده
massing
قسمت عمده
heft
بخش عمده
end item
اقلام عمده
central war
جنگ عمده
principal
عمده موکل
motif
شکل عمده
motifs
شکل عمده
squires
ملاک عمده
squire
ملاک عمده
lion's share
بخش عمده
staple
کالای عمده
stapled
کالای عمده
stapling
کالای عمده
wholesalers
عمده فروش
mainspring
سبب عمده
wholesaler
عمده فروش
majors
اتحادیههای عمده
on
در مسیر عمده
to sell
عمده فروختن
bulk supply
اماد عمده
principals
عمده موکل
wholesale
عمده فروشی
grossest
عمده ناخالص
whole prices
قیمتهای عمده
whole sale dealer
عمده فروشی
whole sale trade
عمده فروشی
whole saler
عمده فروش
wholeseller
عمده فروش
protagonists
بازیگر عمده
protagonist
بازیگر عمده
dominant
نمایان عمده
be-all and end-all
عامل عمده
major product
تولیدات عمده
major depression
افسردگی عمده
major assembly
قطعه عمده
primary planets
سیارات عمده
major command
یکان عمده
principal town
شهر عمده
primary center
مرکز عمده
gist
مطلب عمده
predominant
نافذ عمده
major
مهم عمده
major foul
خطای عمده
majored
مهم عمده
leading lady or man
بازیگر عمده
major end item
اقلام عمده
oeuvre
کار عمده
leading
عمده برجسته
main body
عمده قوا
principal cause
جهت عمده
major sort
جورسازی عمده
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially
بطور جنگی بطور نظامی
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
incisively
بطور نافذ بطور زننده
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
principium
اصل عمده واساسی
commands
یکان قرارگاه عمده
wholesalers
بازرگان عمده فروش
lord paramount
صاحب تیول عمده
dominant user
استفاده کننده عمده
major fleet
ناوگان عمده دریایی
marrows
مغز قسمت عمده
prime
عمده بار کردن
primed
عمده بار کردن
marrow
مغز قسمت عمده
command
یکان قرارگاه عمده
bone marrow
مغز قسمت عمده
wholesaler
بازرگان عمده فروش
primes
عمده بار کردن
major end item
اقلام عمده امادی
the main army
بخش عمده ارتش
bulk buying
خرید بصورت عمده
trade price
قیمت عمده فروشی
wholesale
بصورت عمده فروختن
blanket buying
خرید بصورت عمده
wholesale price
قیمت عمده فروشی
vintnery
عمده فروشی شراب
quantity rebate
تخفیف عمده فروشی
vintners
عمده فروش شراب
commanded
یکان قرارگاه عمده
major term
شرط عمده واساسی
prime implicant
عمده دلالت کننده
bulk cargo
بارحجیم بار عمده
major assembly
قسمت عمده دستگاه
quantity discount
تخفیف عمده فروشی
vintner
عمده فروش شراب
gross motor activity
فعالیت حرکت عمده
piece deresistance
بخش عمده خوراک
mainstays
وابستگی عمده نقطه اتکاء
dominant user
یکان مصرف کننده عمده
mainstay
وابستگی عمده نقطه اتکاء
component end item
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
wholesale price index
شاخص قیمت عمده فروشی
index of wholesale prices
شاخص قیمتهای عمده فروشی
stapled
اساسی مرکز بازرگانی عمده
stapling
اساسی مرکز بازرگانی عمده
staple
اساسی مرکز بازرگانی عمده
capital
رئیسی ریاست مابانه عمده
quantity allowance
تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
trade discount
تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
their principal food is rice
خوراک عمده انها برنج است
p is nine points of the law
تصرف شرط عمده مالکیت است
roses p in this garden
گل عمده این باغ گل سرخ است
strength group
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
main body
عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
commanded
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
end item
وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
commands
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
pound cake
کلوچه یا که وزت اجزا عمده هر کدام یک پاوندیا گیروانکه است
dialectic materialism
دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
lifting body
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
irrevocably
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
security council
یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
foresail
بادبان عمده دگل جلو کشتی بادبان پایین
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com